موجود نازنینی به نام بابا

مردی بود عبدالله نام که از راه صید ماهی
با درویشی و مسکنت خانواده خود را روزی می رساند.
روزی صید سنگینی به دامش افتاد،
که گمان برد ماهی بزرگ و پر برکتی است
اما وقتی دام را به ساحل آورد و باز کرد
....

ادامه نوشته

از تو می‌خواهم ...

از تو می‌خواهم که مرا از عذاب خود ایمنی بخشی. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا ایمن گردان.
از تو هدایت می‌جویم. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا به راه راست ببَر.
از تو می‌خواهم که یاری‌ام کنی. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا مدد فرما.
از تو رحمت و بخشش می‌طلبم. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و بر من رحمت آور.
از تو می‌خواهم که مرا کفایت کنی. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و خود مرا کفایت کن.
رزق و روزیِ خود را از تو می‌خواهم. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و روزی‌ام را برسان.
از تو یاری و کمک می‌خواهم. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا یاری ده.
از تو می‌خواهم که گناهان پیشین مرا بیامرزی. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا بیامرز....

ادامه نوشته

سن سیز هچ آرزیما چاتمارام آنا

من سنه کونلومو وئرنن بری

اوره گیم ایسته میر اوزگه دلبری

دوره می آلسادا مین گوزل پری

سنی هچ گوزله ساتمارام آنا



سن سیز یاشاسامدا بیرگون دونیادا

شیرین سؤزوم دونر آجی فریادا

داغ دؤشون یاراراق دوننم فرهادا

تئشمه می اَلیمنن اتمارام آنا



عطرینی آپارسا یئللر هایانا

قبله می دؤندورم ایللر اویانا

جار ورارام ائللر اویانا

گلمه سون یوردوما یاتمارام آنا



گوزومو تیکرم سن گلن یولا

آرزیمین چیچگین قویمارام سولا

"عاصم"ام سنیلن وئرسم قول قولا

سندن ایشیق آلیب باتمارام انا



سن سیز منیم اولار گوندوزوم گئجه

قلبیمده یئرین وار گولوم اولونجه

من سنی سئویرم ... سن منی نئجه؟

سن سیز هچ آرزیما چاتمارام آنا



شعر از عاصم اردبیلی

دعاى صحيح

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بر مريضى وارد شد.

پرسيد:

شما را چه شده است ؟

عرض كرد:

وقتى نماز مغرب را با ما به جماعت برگزار فرموديد، سوره قارعه را تلاوت نموديد و من پيش خودم گفتم : بار الها! اگر از من نزد تو گناهى است كه اراده دارى مرا در قيامت به كيفر آن عذاب نمايى ، در آن عذاب تعجيل كن و در دنيا معذبم نما! بر اثر آن دعا چنين شدم كه ملاحظه مى فرماييد.

حضرت فرمودند:

بد سخنى به زبان آوردى ! چرا نگفتى بار الها! در دنيا به ما حسنه اعطا كن و در آخرت حسنه اعطا فرما و ما را از عذاب آخرت مصون و محفوظ بدار!

رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(البقرة/201)

سپس رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم درباره عارضه اش دعا نمود و آن شخص بهبودى يافت .
حکایات منبرمرحوم فلسفی

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي
كسمه يارب اليمي گوشه دامانوندن
بي نصيب ائتمه مني سفره احسانوندن
باغليوبدور گوزيمي پرده نامرئي نفس
چيخميشام دايره اقدس فرمانوندن
ياجليلي قاپيوا عبد ذليلوندي گلن

گلميشم عزت آلام خرمن غفرانوندن

...

ادامه نوشته

سرود ماه رمضان-شاعر :غفاري اردبيلي

سرود ماه رمضان-شاعر :غفاري اردبيلي
درماه رحمت ازباب غفران جرم وخطايم يارب ببخشا
باچشم گريان سوي تو باز است  دست دعايم يارب ببخشا
غرق گناهم گم كرده راهم  راه از تو جويم راهم نمايي
گرچه اسير در بند عصيان  اما تو دست مشكل گشايي
ديگر خدايا دارم زقيد   بي بند وباري قصد جدايي

محزون و گريان در آستان  دارالشفايم يارب ببخشا

...

ادامه نوشته

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي
ياغياث المستغيثين رحم ائله احسان ائله
بي پناهم دردمندم درديمه درمان ائله
ماه رحمتدور آچوبسان سفره رحمت يره
سفره وون بير گوشه سينده بنده ووي مهمان ائله
نامه اعماليمه باخسان اگر شرمنديم

رحمووين درياسينه باخ شامل غفران ائله

...

ادامه نوشته

عبرت نامه-شاعر:غفاري اردبيلي

عبرت نامه-شاعر:غفاري اردبيلي
اي بشر از عاقبت غافل مشو
غافل از آرامش ساحل مشو
چون علي رحم ومروت پيشه كن
از سوال روز حشر انديشه كن
درد صاحب درد را درمان توئي
جانشين حضرت سبحان توئي
فقر با انفاق تو درمان شود
سختي محروم ها آسان شود
گررضايت نامه خواهي از قدير

با محبت باش واز دستي بگير

...

ادامه نوشته

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي

مناجات با خدا - شاعر:غفاري اردبيلي
خدايا نااميدم از تو اميد رجا دارم
مران از آستان خود كه من تنها تو را دارم
توئي مقصودومنظورم توئي معبود ومشكورم
بگير ازدست رنجورم از اين ظلمت رها دارم
تورحماني توسبحاني توغفاري توستاري
توازقلبم خبر داري كه روحي مبتلا دارم
دعايم را اجابت كن مريضت را طبابت كن

به راه خود هدايت كن خطا بي انتها دارم

...

ادامه نوشته

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي
ا ي معدن كرامت
درگاهيوه دخيلم
قوما مني قاپوندان
بير بنده ذليلم
درمانده وحقيرم
ئوز نفسيمه اسيرم
سن سن فقط پناهيم
مشتاق سلسبيلم
اغفر لنا يا الله  الله الله يا الله
ارحم لنا يا الله الله الله يا الله

ادامه نوشته

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي
اي نگار بزم وحدت ديده گريان گلميشم
ماه غفراندور گناهيمدن پشيمان گلميشم
چوخ چتين گونلر گئچوب سنسيز بويورقون بندووه
پشت سرده قويموشام وحشتلي طوفان گلميشم
سن ويرن پاكيزه روحي ئولدوروب دفن ائتميشم
دست خالي،ورشكسته،غرق عصيان گلميشم
...

ادامه نوشته

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي

مناجات با خدا-شاعر:غفاري اردبيلي
خدايا مرا مبتلايم بكن
 به نور هدا آشنايم بكن
بقا در فنا گشتن آيد به دست
 تورا جان زهرا فنايم بكن
ندارم كسي تا دعايم كند
بزرگي نما و دعايم بكن
...

ادامه نوشته

خُذِ الحِكمَةَ مِمَّن أتاكَ بِها ، وَانظُرْ إلى‏ ما قالَ ، ولا تَنظُرْ إلى‏ مَن قالَ

امیرالمونین (علیه السلام):

خُذِ الحِكمَةَ مِمَّن أتاكَ بِها ، وَانظُرْ إلى‏ ما قالَ ، ولا تَنظُرْ إلى‏ مَن قالَ

روزى حضرت موسى براى مناجات به كوه طور مى‏رفت، شيطان هم به دنبالش روان بود، يكى از اعوان آن رجيم درگاه، به او گفت: مگر به اغواى موسى هم اميد دارى؟

گفت: پدرش را از بهشت راندم، اميد است كه بتوانم وى را نيز گمراه كنم!!

خود را به حضرت موسى رساند، موسى وى را با كلاهى هزار رنگ ديد، از رنگ‏هاى كلاهش سؤال كرد، پاسخ داد: به اين رنگ‏ها دل مردم را برده و آنان را مى‏فريبم، اى موسى! براى تو هزار و پنج كلمه نصيحت دارم، گوش كن تا برايت بگويم كه تو را در اين مواعظ منفعت هست.

حضرت فرمودند: مرا به موعظه تونيازى نيست، جبرئيل نازل شد و عرضه داشت: پنج كلمه او را بشنو و از بقيه صرف‏نظر كن كه در بقيه گفتارش اغوا دارد، موسى ايستاد و فرمود بگو.

شيطان گفت: پنج عمل است كه خود من در آن پنج عمل متصدى فريب و اغواى مردمم و به اعوان و انصارم وانمى‏گذارم كه از عهده آن برنيايند.

 

1- به وقت غضب خود را به اولاد آدم میرسانم كه هيچ زمانى به اندازه وقت غضب تسلّط بر آنان ندارم، ممكن است به دو دقيقه غضب آنان را به قتل و يا گناهان ديگر بيندازم، پس در حال غضب خود را حفظ كن مبادا كه به هلاكت افتى.

2- در خود عجب و خود پسندى راه مده؛ زيرا عجب و تكبر مرا به اين تيره‏بختى نشاند، در حدى كه رانده درگاه حق شدم و مورد لعن او و بندگانش قرار گرفتم.

 3- با زن اجنبيه خلوت مكن كه من تمام قدرتم را براى به عصيان كشيدن تو به كار مى‏گيرم و كمتر كسى مى‏تواند در خلوت خود را حفظ كند.

4- تا مى‏توانى با خداى خويش عهد و نذرى مبند كه من تا جايى كه قدرت دارم نمى‏گذارم كسى به عهدش پاى بند باشد و مخالفت نذر علاوه بر اين كه عصيان كرده مورد غضب خدا هم هست.

5- چون قصد دادن صدقه كردى عجله كن ورنه تو را از فضيلت آن محروم خواهم كرد.
بحار الأنوار: 13/ 350، باب 11، حديث 39.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید!

زیاد نه اهل سیاستم نه اهل قلم،

امابنا به حرفه کاری ام بیشتر در اینترنت گشت وگذاری دارم که درمیان این گشت وگذارها نامه ای توجه ام را به خودش جلب کرد.حتما این نامه را بخوانید شاید شما هم درگیر این مساله بوده اید:

  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ 

اى اهل ايمان ! اگر بدكار بی تقوايى خبرى برايتان آورد ، خبرش را بررسى و تحقيق كنيد تا مباد از روى ناآگاهى ، گروهى را آسيب رسانيد و بر كرده خود پشيمان شويد...

حجرات آیه ششم

متن نامه را در ادامه مطلب بخوانید...

ادامه نوشته

فراقي چکمه ين عاشيق، وصالين قدريني بيلمز

فراقي چکمه ين عاشيق، وصالين قدريني بيلمز

جميله اولمايان واصيل، جمالين قدريني بيلمز

شب اسراده قوسينين ايکي نصف ائيله دي آيي

بو معجزدن اولان غافيل، هلالين قدريني بيلمز

دوداغين سلسبيليندن خبردار اولمايان جانسيز

اونون ماهييتي اود دور، زلالين قدريني بيلمز

مدوّر نقطه ي خالون، ببک دن عينينه قوندي

ببک سيز قالسين اول گوزکي بو خالين قدريني بيلمز

نهالون اعتداليندان، اوتانار سدره و طوبي

بو قدي بنزه دن سروه، نهالين قدريني بيلمز

سني سندن ديلر کونلوم، نه دونيانين زر وگنجين

کي اول مالي سئون جانسيز، بو مالين قدريني بيلمز

اوزوندور پرده آللاهين يميني، کعبه سي، بيتي

يميني بيلمميش هر کيم شمالين قدريني بيلمز

گونش ماه تماميندن زواله اوغراشور هر گون

نه دن شول آفتابي بي زوالين قدريني بيلمز

لب لعلون وصاليندان جدا اولماق منه دوشمز

بو ذوقي بيلمه ين صوفي، بو حالين قدريني بيلمز

“نسيمي” صوفي دگيشمز غموندن گئيديگي شالي

کي اول صوفي صفاسيزدور بو شالين قدريني بيلمز

موعظه خدا به پیامبرش

خداى عز و جل بسوى پيامبرى از پيامبرانش وحى فرستاد كه هر گاه بامداد كردى اوّل چيزى كه بتو رو آورد آن را بخور، دومى را پنهان كن، بسومى رو بياور، چهارمى را نااميد مكن، از پنجمى فرار كن.

چون شب را صبح كرد و راه افتاد...


ادامه نوشته

تقواي عملي از ديدگاه حضرت امير المومنين علي ابن ابيطالب عليه السلام

تقواى عملى از ديدگاه پيشواى متقيان على (عليه السلام)

1 - گفتار: گفتارشان راست و سنجيده است.
2 - لباس: در لباس، معتدل و ميانه رو هستند.
3 - مشى: در روش زندگى و در راه رفتن فروتن و متواضع‏اند.
4 - تقواى چشم: چشمان خويش را از آنچه خداوند بر آنها حرام نموده پوشيده‏اند.
5 - تقواى گوش: گوشهاى خود را وقف شنيدن دانش سودمند ساخته‏اند.
6 - ثبات نفس: در بلا و آسايش حالشان يكسان است.
7 - اشتياق به لقاء الله: اگر روز مرگشان معين نبود، از شوق ثواب و خوف عقاب، روح آنان حتى براى لحظه‏اى هم در كالبدشان قرار نمى‏يافت.
8 - توجه به عظمت خالق: بزرگى و هيبت الهى، دل آنان را فرا گرفته است.
 9 - كوچك ديدن مخلوق: خالق در دل آنان بزرگ و غير خالق در ديدگانشان كوچك است....

....

ادامه نوشته

عبرت نامه-شاعر:استاد حاج حسين غفاري(به همراه فايل صوت و تصوير)

عبرت نامه-شاعر:استاد حاج حسين غفاري

اي بشر غافل اولما معنادن

فاصله دوتما نور تقوادن

سن اوزون تاج آفرينش سن

كه گلوبسن بهشت اعلادن

بويني چيگنينده باخما دنيايه

منفعت گزمه بو تماشادن

حقّيوه قانع اول حريص اولما

گوزيوي سيل اويان بو رويادن

عاقبت بير كفندي سهميه ن

طاقه طاقه قُماش دنيادن


لطفا براي مطالعه ودريافت فايل صوتي وتصويري اين شعر

به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

تعريف عدالت‏ از زبان امام صادق عليه السلام

تعريف عدالت‏ از زبان امام صادق عليه السلام

...  تعريف عظيم و كوتاه و عينى ياد شده با سند معتبر از سوى سپيده‏ آفرين سپيده‏ دمان هدايت، فروغ گستر آفاق صيرورت، و پيشواى اقاليم رشد و تربيت، حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) رسيده است، و اين است:
ان الناس يستغنون اذا عدل بينهم.
اگر در ميان مردمان به عدالت رفتار شود، همه بی ‏نياز می گردند.

اين «تعريف‏»، بصورتى شگفتى ‏آور، در نزد عموم مسلمين، بويژه پيروان ائمه معصومين(عليه السلام)، مورد غفلت قرار گرفته و فراموش گشته است. و اگر جايى سخن از عدالت گفته می ‏شود، يا در اين باره چيزى نوشته مى‏ شود، يا محققان و صاحب ‌نظران به بحث در اين باره‏ ها مى ‏پردازند، اشاره ‏اى نيز به اين تعريف به چشم نمی خورد. و اين چگونگى در مورد تعاليم آنان، از نقطه ‏ها و نمونه‏ هاى بارز مظلوميت دامنه ‏دار ائمه طاهرين(عليه السلام) و معارف گوناگون آن بزرگواران است و مكتب خورشيدسان ايشان....

ادامه نوشته

أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ


أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

روزی جبرئیل و میکائیل با هم مناظره می کردند.

جبرئیل گفت: مرا عجب آید که با این همه بی حرمتی و جفاکاری خلق، رب العزه بهشت از بهر چه آفرید؟

میکائیل چون این بشنید گفت: مرا آن عجب می آید که با آن همه فضل و کرم و رحمت که الله را بر بندگان است، دوزخ از بهر چه آفرید؟

از حضرت عزت و باری تعالی ندا آمد: از گفت شما هر دو، آن دوست تر دارم که بر من، ظن نیکوتری ببرد که رحمتم را بر غضبم برتری دهد.

نَبِّىءْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿حجر49﴾
به بندگان من خبر ده که همانا من آمرزندۀ مهربانم.

کشف الاسرار

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست

هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست

یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست

بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست

آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان

چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست

پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی

باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست

زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست

چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجلست

من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست

دوستان معذور داریدم که پایم در گلست

باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان

ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست

آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست

او همین صورت همی‌بیند ز معنی غافلست

ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست

چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلست

گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست

همچنانش در میان جان شیرین منزلست

سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی

لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست

سعدي

حکایتی از مقدس اردبیلی

در حالات مقدس اردبیلی رحمة الله علیه نقل کرده اند که مقدس اردبیلی یک شب سحر بلند شد دلو را داخل چاه می اندازد و بالا می کشد می بیند پر از طلا است. خداوند می خواست او را امتحان بکند. مقدس طلاها را داخل چاه برمی گرداند و رو به آسمان می کند که خدایا احمد از تو آب می خواهد نه طلا. من آب می خواهم که وضو بگیرم و با تو راز و نیاز بکنم. دوباره سطل را بالا می کشد می بیند طلاست. می گوید خدایا من طلا نمی خواهم  من آب می خواهم. بار چهارم آب در می آید وضو می گیرد و برای مناجات می رود. برای او طلا قیمت نداشت. در جریان دیگری مقدس اردبیلی آخر شب از کنار حمامی رد می شد دید این حمام دار آتش و هیزم را داغ کرده و نشسته با خدا دارد مناجات و درد دل می کند. مقدس اردبیلی ایستاد دید دارد می گوید خدایا تو را شکر می کنم که سلطان نشدم اگر سلطان می شدم می دانم مسئولیتم زیاد می شد و ظلم می کردم. خدایا تو را شکر که ریاست به من ندادی. خدایا تو را شکر که ثروتمند نشدم. چون من گول می خوردم و مال مردم را می خوردم. خدایا شکر که من وزیر نشدم خدایا تو را شکر که من استاندار نشدم. خدایا شکر که مقدس اردبیلی نشدم. مقدس اردبیلی تا این را شنید تکان خورد. (گفتم ریا و شرک خیلی ریز و دقیق است مثل مورچه ای سیاه که روی سنگ سیاه در شب تاریک ظلمانی راه برود.) مقدس اردبیلی داخل می رود و سلام می کند و گرم می گیرد او هم نمی شناخت که این مقدس اردبیلی است. مقدس می گوید از چند دقیقه ی قبل اینجا بودم صدای مناجات شما را می شنیدم که دعای می کردی خدایا شکر که سلطان و وزیر و این ها نشدم این دعاهایت خوب بود اما یکی هم گفتی خدا را شکر که مقدس اردبیلی نشدم. می خواهم ببینم که مقدس اردبیلی چه جنایتی انجام داده که شما گقتی الحمدالله که مقدس اردبیلی نشدم. حمامچی گفت: مقدس اردبیلی هم کارش درست نیست. مقدس گفت: چطور؟ گفت: این هم یک چیزی قاطی دارد شرک و ریا دارد. گفت: یک داستانی برای مقدس اردبیل نقل می کنند می گویند یک شب نصف شب بلند شد می خواست نماز شب بخواند دلو را داخل چاه انداخت طلا درآمد سه بار طلا در آمد داخل چاه سرازیر کرد گفت خدایا من از تو آب می خواهم من با این چیزها گول نمی خورم. این طور چیزی می گویند درست است؟ مقدس گفت: درست است. (حمام چی نمی دانست این خود مقدس است.) حمامچی گفت: آن وقتی که این جریان برای او پیش آمد تنها بود یا کسی هم با او بود؟ مقدس گفت: تنها بود. گفت: اگر تنها بود چرا فردای آن روز این داستان در نجف پخش شد. حتما نشسته یک جا خودش تعریف کرده است....

پلاك وكربلا

...من رو يه جوون بسيجي وخوش سيما به اسارت گرفت.او بااصرار از من خواست كه كارت وپلاكم رو بهش بدم،حتي حاضر شد پول هم بده.وقتي اونها رو به او دادم،اصرار مي كرد كه حتما بايد راضي باشم.من هم به او گفتم در صورتي راضي ام كه علت اين كارو بهم بگه.اوچيزهايي رو به من گفت كه باورش سخت بود واصلا توي ذهنم نمي گنجيد.اون بسيجي گفت: من...

ادامه نوشته

پنج،شش،هفت،هشت،نه و ده!

 از يك اديبى روايت است كه به پسرش گفت:

پسر جانم برگير از اخلاق پسنديده پنج شماره و بپرهيز از شش خلق ناستوده، و عزت  را در هفت صفت بجو، و بر هشت خصلت حريص باش، و اگر كامياب شوى در نه خصلت به بالاترین آرزو رسيدى، و اگر ده صفت را دارا شوى هر دو جهان را بدست آوردى.

::::: اما آن پنج بر گرفتنى: نرمش، و بخشش و انصاف دادن از خويش و بركنارى از آزار كردن و خوددارى از نكوهيدنست.

::::: و اما شش ناستوده متروك: پيروى از هوس، ستمگرى، گردنكشى، سخت دلى، بد زبانى و سست انگارى بسيار است.

::::: و اما آن هفت كه بعزت رسانند: پرداخت سپرده، رازدارى، دوست‏يابى، دوست نگهدارى و گذشت از لغزش و كوشيدن در انجام نياز مردم، و چشم پوشى نزد عذر خواهى ديگران.

::::: و اما آن هشت كه حرص بر آنها بايد: بزرگداشت صاحبان فضل، روش كريمان، همراهى بدان چه دارى، نگهدارى نعمت بشكرگزارى، بدست آوردن ثواب به شكيبائى، و چشم پوشى از لغزشهاى ياران، و تحمل ناگواريها و منت نهادن براى احسان بديگران.

::::: و اما آن نه كه بمقام والا رسانند: امر بمعروف، نهى از منكر، زبان ازبيهوده نگهداشتن، چشم از بيگانه برگرفتن، نيت پاك، ترحم بر مبتلا، دوستى با دينداران، سخت نگرفتن در كارها، رضا بقسمت.

::::: و اما آن ده كه دو جهان را بدست آورى: زهد در جهان حاضر، و آمادگى براى آنچه آيد، و پرياد كردن آنچه از دست رفته  (مقصود اينست كه فرصتهاى خوبى را كه از دست رفته پرياد كند تا هميشه فرصت را غنيمت شمارد)پيوسته آمرزش خواستن، تقوى در دل داشتن، خشوع دل، پرياد كردن خدا و رضا به هر كار خدا سبحانه، چسبيدن براستگوئى و كار كردن بدان چه مايه نجات است.


منبع:گنجينه معارف شيعه-ترجمه كنز الفوائد و التعجب    ج‏2    207    فصل: در ادب و اخلاق

برترى علمى حضرت فاطمه عليهاالسلام و ارزش علم  

برترى علمى حضرت فاطمه عليهاالسلام و ارزش علم 

دو نفر زن ، كه يكى مؤ من و ديگرى از دشمنان اسلام بود، در مطلبى دينى با هم اختلاف نظر داشتند.
براى حل اختلاف ، محضر حضرت فاطمه عليهاالسلام رسيدند و موضوع را طرح كردند.
چون حق با زن مؤ من بود، حضرت فاطمه عليهاالسلام گفتارش را با دليل و برهان تاءييد كرد و بدين وسيله زن مؤ من بر زن دشمن پيروز گشت و از اين پيروزى خوشحال شد.
حضرت فاطمه عليهاالسلام به زن مؤ من فرمود:
فرشتگان خدا بيشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شيطان و پيروانش ‍ نيز بيشتر از غم و اندوه زن دشمن مى باشد.
امام حسن عسكرى عليه السلام مى فرمايد:
((در عوض خدمتى كه فاطمه به اين زن مؤ من كرد، بهشت و نعمت هاى بهشتى اش را هزار هزار برابر آنچه قبلا تعيين شده بود، قرار دهيد و همين روش را درباره هر دانشمندى كه با علمش مؤ منى را تقويت كند - كه بر معاندى پيروز گردد - مراعات كنيد و ثوابش را هزار هزار برابر قرار دهيد!))


بحار، ج 2، ص 8

مَردِ مَرد  كيست؟

مَردِ مَرد كيست؟

در حديث بسيار جالبي از امام سجاد عليه السلام در كتاب شريف بحار(74/184)آمده است؛

«اذا رَأيتُمْ الرَّجلُ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْيُهُ وَ تَماوَتَ في مَنْطِقِه وَ تخاضَعَ في حَرَكاتِهِ فَرُوَيداً لايَغُرُّكُمْ»

«هرگاه ديديد مردي را كه خوش برخورد است و هيئت و روش وي خوب است و از خود زهد و عبادت نشان مي‌دهد و درحركات خود خيلي شكسته نفسي مي‌نمايد پس مهلت بدهيد و عجله نكنيد و شما را گول نزند»

(چرا؟)...

ادامه نوشته

مقتضيات دنيا

مقتضيات دنيا

روزي كسي با حالي پريشان خدمت امام صادق(ع) رسيد و از سختي زندگي خود شكايت كرد. حضرت، زندان كوفه را به ياد وي آورد و فرمود: زندان كوفه چگونه است؟ آن مرد گفت: جايي تنگ و بدبو است كه افراد در آنجا در بدترين شرايط به سر مي برند. حضرت فرمود: تو نيز در زندان دنيا به سر مي بري. با وجود اين مي خواهي در آسايش و خوشي باشي؛ مگر نمي داني كه دنيا زندان مؤمن است.(الكافي، ج2، ص250)
حضرت با ترسيم چهره دنيا براي وي، بار غم و اندوهش را كاستند و به او نيرويي تازه بخشيدند.

داعیان عدالت

نمونه اي از عدالت حضرت امیر المومنين علي ابن ابي طالب (علیه السلام) براي:

 !!!!  داعيان عدالت   !!!!

هستند افرادي كه از بيان وگفتار خيلي خوب برخوردارند.موقع سخنراني به زيبايي سخن مي گويند وحرفهايشان دلرباست.چنان بياني دارند كه انسان را مجذوب خود مي كنند.به عنوان مثال در فيلم مختارنامه ديديم كه عبيد الله ابن زياد نمونه اي از اين گونه افراد بود كه درسخن گفتن وايراد كلمات خيلي فصيح وداراي بلاغت بود.خيلي دين دان بود،عالم به دين بود،ولي ديندار نبود.و افرادي كه در چنين جامعه اي زندگي مي كنند نقش ووجود حسين ابن علي(ع)راكاذب مي دانند.ابن زيادهايي هستندكه خوب حرف مي زنند و در موقع سخن خوب گريه و زاري مي كنند، خدا را به خوبي ندا مي زنند ولي درپشت پرده مي بيني كه اينها اصلا خدايي ندارند وبه هيچ خدايي ايمان ندارند.وخوبي آنها در ظاهر براي عوام فريبي بود....

ادامه نوشته

تحقير مؤمن

تحقير مؤمن

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْكِيناً لَمْ يَزَلِ اللَّهُ لَهُ حَاقِراً حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِيَّاهُ
امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس مؤمن فقيرى را كوچك بشمارد، خداوند همواره او را كوچك شمارد تا زمانى كه او دست از تحقير مؤمن بردارد.


عَنْهُ قَالَ مَنِ اسْتَذَلَّ مُؤْمِناً أَوْ حَقَّرَهُ لِفَقْرِهِ وَ قِلَّةِ ذَاتِ يَدِهِ شَهَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَا يَفْضَحُهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ لَا مَحَالَةَ
امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس مؤمنى را به خاطر فقرش و كمى مالش خوار كند يا كوچك شمارد، سرانجام خداوند روز قيامت بين مردم او را به چيزى مشهور نمايد كه او را رسوا نمايد.


عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ فِي مُحَارَبَتِي
امام صادق عليه السّلام از قول رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كس به يكى از دوستانم اهانتى كند، با من اعلان جنگ نموده است .


عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تُحَقِّرُوا فُقَرَاءَ شِيعَتِنَا- فَإِنَّهُ مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِنْهُمْ فَقِيراً وَ اسْتَخَفَّ بِهِ حَقَّرَهُ اللَّهُ وَ لَمْ يَزَلْ مَاقِتاً لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ
امام صادق عليه السّلام فرمود: فقيران شيعه ما را تحقير نكنيد، زيرا هر كس مؤمن فقير شيعه اى را تحقير كند و او را خوار سازد، خداوند او را تحقير كند، و همواره در اين خوارى مى ماند تا دست از تحقيرش بردارد.


عَنِ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَسْتَخِّفُوا بِفُقَرَاءِ شِيعَةِ عَلِيٍّ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُشَفَّعُ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ
امام صادق عليه السّلام فرمود: به فقيران شيعه على عليه السّلام توهين نكنيد، زيرا يك نفر از آنان روز قيامت مى تواند به اندازه قبيله ربيعه و مضر شفاعت كند.


عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدِ اسْتَقْبَلَنِي بِمُحَارَبَتِي
امام صادق عليه السّلام از قول رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كس يكى از دوستان مرا مورد اهانت قرار دهد، با من اعلان جنگ نموده است .


عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لَيَأْذَنُنِي بِحَرْبٍ مَنِ اسْتَذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي
معلّى بن خنيس گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه فرمود: خداوند متعال مى فرمايد:
هر كس بنده مؤمنم را خوار كند بايد آماده جنگ با من شود، و من زودتر از همه به يارى دوستانم مى شتابم .


عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْهُ قَالَ مَنْ عَظَّمَ دِينَ اللَّهِ عَظَّمَ حَقَّ إِخْوَانِهِ
امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس دين خدا را بزرگ بدارد، حق برادرانش را بزرگ داشته است .


عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَأْذَنُنِي بِحَرْبٍ مَنْ أَذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ وَ لْيَأْمَنْ غَضَبِي مَنْ أَكْرَمَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ
امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: هر كس بنده مؤمنم را خوار سازد با من اعلان جنگ نموده ، و هر كس بنده مؤمن مرا گرامى دارد از غضب من در آسايش است .


عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ قَضَى حَاجَةَ الْمُؤْمِنِ مِنْ غَيْرِ اسْتِخْفَافٍ مِنْهُ أُسْكِنَ الْفِرْدَوْسَ
امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس بدون منّت و تحقير نمودن حاجت مؤمنى را بر آورد، در بهشت جاى داده شود.


مشكاة الانوار فى غرر الاخبار

ازمن بپرسید!

قال اميرالمؤمنين - عليه السّلام - :

سَلوُنيِ قَبْل أَنْ تَفقِدوُني فلَأنا بطُرقِ السَماءِ اَعلمُ منّي بطرُقِ الارَضِ.

پيش از آنكه مرا از دست دهيد،ازمن سؤال كنيد،همانامن به راه‌هاي آسمان داناترازراه‌هاي زمين هستم.
«نهج البلاغه، خطبه 189»

امير المومنين عليه السلام براى مردم سخنرانى مى كرد، در ضمن سخنرانى فرمود:
مردم از من بپرسيد پيش از آن كه در بين شما نباشم ، به خدا سوگند! از هر چيز بپرسيد پاسخ خواهم گفت .
سعد بن وقاص به پا خاست و گفت :
اى اميرالمؤ منين ! چند تار مو در سر و ريش من است !
حضرت فرمود:
به خدا قسم ! دوستم رسول خدا به من فرموده بود تو همين سوال را از من خواهى كرد!
آنگاه فرمود:
اگر حقيقت را بگويم از من نمى پذيرى ، همين قدر بدان در بن هر موى سر و ريش تو شيطانى لانه كرده و در خانه تو گوساله اى (عمر بن سعد) است كه فرزندم حسين را مى كشد. عمر سعد در آن وقت كودكى بود كه بر سر چهار دست و پا راه مى رفت .

بحار: ج 10، ص 125.