«رمز جاودانگی»

اربعین امام حسین (علیه السلام) از راه می‌رسد و سببی می‌شود تا بسیاری از مردم متحیرانه، نگاه تعجب به این حماسه بدوزند. براستی چرا حماسه امام حسین (علیه السلام) از پس سالیان متمادی هم چنان پرفروغ و گیرا، تکرار شده و گرامی داشته می‌شود؟ به راستی راز جاودانگی او و این تقدس در چیست؟...

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین امام حسین علیه السلام (از گروه کانون گفتگوی قرآنی)

کانون گفتگوي قرآني
     
 
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif متن زیارت اربعین با ترجمه فارسی
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif عاشورا الگوی مبارزه حق علیه باطل
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif اربعين درفرهنگ اهل بيت عليهم السلام
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif امام حسین چگونه درس عزت را آموختند
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif گام به گام تا اربعین شهیدان
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif شفاعت امام حسین(ع) در قیامت
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif معیارهای عزت اندیشه امام حسین
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif شرحي بر زيارت اربعين
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif ارزش‌هاى اخلاقى عاشورا
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif نهضت عاشورا
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif فرهنگ عاشورا
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif تکلیف شمشیر امام حسین چه شد؟
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif چه کسانی در کربلا حضور داشتند؟
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif پيامک هاي تسليت اربعين حسيني
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif پژوهشی در اربعین حسینی
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif اربعين در دفتر سرخ شاعران
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif آیابرکشتی نوح یا حسین نوشته شده؟
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_1_OK1.gif دیدگاه اهل سنت به عاشورا

رباب همسر امام حسين عليه السلام

رباب همسر امام حسين عليه السلام

ابوالفرج از عوف بن خارجه نقل كرده است كه :

نزد عمر بن الخطاب بودم كه مردى پيش او آمد و سلام كرد. عمر، نام او را پرسيد
گفت : مردى نصرانى هستم و نام من امرء القيس است ، آمده ام تا اسلام اختيار كنم و آداب را بدانم
اسلام را بر او عرضه كردند و مسلمان شد و امارت قبيله قضاعه را - كه در شام بودند - به او پيشنهاد كردند، پذيرفت .
چون او از نزد عمر بيرون آمد حضرت اميرالمومنين عليه السلام او را ملاقات كرد و حسن و حسين عليه السلام همراه پدر بودند. حضرت به او فرمود: من على بن ابى طالب پسر عموى رسول خدا و داماد اويم ، و اينان فرزندان منند كه مادرشان فاطمه دختر رسول خداست ، ما را به پيوند با تو رغبت است .
امرء القيس گفت : يا على ! دخترى دارم به نام محياه او را به عقد تو در آوردم ، و دختر ديگرم سلمى را به فرزندت حسن و سومين دخترم را به نام رباب به حسين دادم .
صاحب كتاب اغانى مى گويد: آن روز به شب نرسيد كه اميرالمومنين عليه السلام رباب دختر امرء القيس را براى فرزندش حسين عقد فرمود. رباب از حسين عليه السلام دو فرزند آورد به نامهاى عبدالله و سكينه . هشام بن سائب كلبى مى گويد كه : رباب از زنان برگزيده بود و پدر او امرء القيس از اشراف و خانواده هاى بزرگ عرب بشمار مى رفت و رباب در نزد امام حسين عليه السلام منزلتى بسزا داشت و همواره نظر عنايت امام حسين عليه السلام به او معطوف بود، و اين اشعار را امام حسين عليه السلام درباره او و فرزندش سكينه انشاء فرمود:

لعمرك اننى لاحب دارا

تكون بها سكينه و الرباب

احبهما و ابذل جل مالى

و ليس لعاتب عندى عتاب

 به جان تو سوگند كه من دوست دارم خانه اى را كه در آن سكينه و رباب باشد، آن دو را دوست مى دارم و مالم را بذل مى كنم ، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست

روايت شده است كه : بعد از شهادت امام حسين عليه السلام ، رباب تا زنده بود، پيوسته مى ناليد و مى گريست .
ابن اثير مى گويد: رباب هم با قافله اسيران به شام رفت و چون به مدينه بازگشت اشراف قريش او را به همسرى طلبيدند، رباب گفت : من هرگز پس ‍ از رسول خدا كه همسر فرزندش بودم ، همسر فرزند ديگرى نخواهم شد، و تا يك سال همچنان مى گريست و از زير آسمان به پناه هيچ سقفى نرفت تا از فرط اندوه ، جان سپرد!
و بعضى گفته اند: حضرت رباب يك سال در كنار قبر امام حسين عليه السلام ماند، آنگاه به مدينه مراجعت نمود و از شدت اندوه در گذشت . و اين اشعار را در مرثيه امام حسين عليه السلام سروده بود:

ان الذى كان نورا يستضاءبه

بكربلا قتيل غير مدفون

سبط النبى جزاك الله صالحه

عنا و جنبت خسران الموازين

قد كنت لى جبلا صعبا الوذ به

و كنت تصحبنا بالرحم و الدين

من لليتامى و من للسائلين و من

يعنى و ياوى اليه كل مسكين

و الله لا ابتغى صهرا بصهركم

حتى اغيب بين الرمل و الطين[1]


[1] قصه كربلا، ص 545 - 547

اين دختر حسين سر از تن بريده است

اين گنج غم كه در دل خاك آرميده است

اين دختر حسين سر از تن بريده است

اين است دخترى كه پدر را به خواب ديد

كز دشت خون به نزد اسيران رسيده است

بيدار شد ز خواب و پدر را نديد و گفت

اى عمه جان ، پدر مگر از من چه ديده است

اين مسكن خراب پسنديده بهر ما

از بهر خود جوار خدا را گزيده است

زينب به گريه گفت كه باشد برادرم

اندر سفر كه قامتم از غم خميده است

پس ناله رقيه و زنها بلند شد

و آن ناله را يزيد ستمگر شنيده است

گفتا برند سوى خرابه سر حسين

آن سر كه خون او ز گلويش چكيده است

چون ديد راس باب ، رقيه بداد جان

مرغ روان او سوى جنت پريده است

اين است آن سه ساله يتيمى كه درجهان

جز داغ باب و قتل برادر نديده است

دانى گلاب مرقد اين ناز دانه چيست

از عاشقان كربلا اشك ديده است

معمور هست تا به ابد قبر آن عزيز

ليك قبر يزيد را به جهان كس نديده است[1] 

روضه حضرت زینب در فراق حضرت رقیه سلام الله علیهما

روضه حضرت زینب در فراق حضرت رقیه سلام الله علیهما

روايت شده است هنگامى كه حضرت زينب عليها السلام با همراهان به مدينه بازگشت ، زنهاى مدينه براى عرض تسليت به حضور ايشان آمدند. حضرت زينب عليه االسلام تمامى حوادث جانسوز كربلا و كوفه و شام را براى آنها بيان مى كرد، و آنها مى گريستند تا اينكه به ياد حضرت رقيه عليها السلام افتاد و فرمود:
اما مصيبت رحلت حضرت رقيه عليها السلام در خرابه شام كمرم را خم و مويم را سفيد كرد. زنها وقتى اين سخن را شنيدند، صدايشان به شيون و ناله و گريه بلند شد، و آن روز به ياد رنجهاى جانگداز حضرت رقيه عليها السلام بسيار گريستند
.[1] 


[1] حضرت رقيه عليهاالسلام نوشته حجه الاسلام شيخ على فلسفى ص 48، به نقل از ناسخ التواريخ ، ص 507


خروج اهل بیت علیهم السلام از شام به سوی مدینه

...ناله مردم شام از شور قيامت خبر مى داد و آنان ساكت نشدند تا زمانى كه عمارى آنها از نظر مردم شام غايب گرديد، در اين وقت نالان و گريان با كمال افسوس به شهر بازگشتند. و اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسير حركت هر طور كه مى خواستند طى طريق مى نمودند: هر جا مى خواستند فرود مى آمدند و در شهر و قريه نيز كه وارد مى شدند به مراسم عزادارى قيام مى كردند و خاك را با اشك خونين عجين مى ساختند...
لطفا به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

خطبه امام سجاد عليه السلام‏ در شام

خطبه امام سجاد عليه السلام‏ در شام

اى مردم، به ما شش چيز داده شد و به هفت چيز، ما بر ديگران برترى يافتيم.

آن شش چيز كه بر ما عطا شد عبارتند از: علم، حلم، جوانمردى (بخشش)، فصاحت، شجاعت و دوستى (كه در دل مؤمنان جاى گرفتيم).(در نقل كامل بهائى آمده است كه خصلت هفتم: "و المهدي الذي يقتل الدجال""و مهدى كه دجال را مى‏كشد، از ماست" . (نفس المهموم 450) .)

و امّا آن هفت چيز كه ما با آن‏ها برديگران برترى داده شديم، عبارتند از اينكه:

- پيامبرِ برگزيده، حضرت محمّد صلى الله عليه و آله از ما است.

- صدّيق (نخستين كسى‏كه به او ايمان آورد؛ يعنى على عليه السلام) از ما است....

لطفا به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

گلوبدی نیزده قانلو باشین دیله قارداش

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

خطاب به راس خونین حضرت امام حسین علیه السلام

گلوبدی نیزده قانلو باشین دیله قارداش

کلام حقـی اوخـور اهل باطله قارداش

دوباره یاره ووروبلار آخار باشون قانی

یانار بلالی باجون بیله نیسگیله قارداش

اوقان دولان گوزون آچ دربدر عیالووه باخ

ووروبدی بوینوموزا شمر سلسله قارداش

بلالی باشوین عشقـی سالوب بلایه منی 

بو حال زاریمی بیرکیمسه یوخ بوله قارداش

اوقدر قمچی ووروب شمر قوللاریم گووروب

بو غملریله باجون اؤلمیوب هله قارداش

باشمیدان آلدیلا غارت گونونده معجریمی

ائدوم نچـاره‌کی محتاجم حائله قارداش

ندن سوروشموسان احوالینی بوخون‌جگرین

باجونی هاردا گوزوندن سالار بیله قارداش

سینیق کجاوه‌ده باش آچوخ بازاری گزورم

بو بخت قـاره‌ده بـاخ بیر تحمله قارداش

بـو اهـل کوفه تصدق ویرولّه قیـزلارووا

دوشوبدی عترتوون امری مشگله قارداش

حسینـی زینب کبـری دیلینجـه یاز بیرده

گلوبدی نیزه‌ده قانلو باشون دیله قارداش

 شعر از :حسینی

زبانحال حضرت زینب‌ سلام الله علیها در کوچ از قتلگاه(یازدهم ماه محرم) 2

زبانحال حضرت زینب‌ سلام الله علیها

کوچ از قتلگاه

(یازدهم ماه محرم)

دوریاتما بو حالیله ای تاج سریم قارداش
 
گل نطقه دانش منله نور بصریم قارداش

....
بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

زبانحال حضرت زینب‌ سلام الله علیها در کوچ از قتلگاه(یازدهم ماه محرم) 1

زبانحال حضرت زینب‌ سلام الله علیها

کوچ از قتلگاه

(یازدهم ماه محرم)
 
قارداش گیدورم شامه بو کشور سنون اولسون
بو کـرب و بلا مُلکی سراسر سنون اولسون

بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد

بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود


لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود


می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود


یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود


در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود


آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود


چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس
اما دل رباب - پی گاهواره بود


یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی
نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود


یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود


از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از مشت ها بپرس که با گوشواره بود
حاج علی انسانی

زبانحال حضرت زینب در قتلگاه

زبانحال حضرت زینب در قتلگاه

گوز یاشمـی یارالاریـوا مرهـم ایلـرم

بولسون هامی کی هریارانین بیردواسی وار

مرهــم قبـول ایلمیـن یاره حشـره‌تک

زخم شهـادتین دی دوادن ابــاسی وار

باشدان ایاقه هر نه یارا جسموه دگوب

تک زینبون ئورکده بیر ایله یاراسی وار

چوخ یاره‌لر دگوب منه چوخ تازیانه دن

هر تازیانه نین بیر اوزون ماجراسی وار

فکر ایلدیم گئچن گجه تک قالدی قارداشیم

قلبیم دئـدی داریخما یانیندا آناسی‌ وار

هجرونده زینبین آغارار زلفی غم یئمز

چون قاره زلفدن قره بختین قراسی وار

درد و بلاسی باشیمیزون باشه یئتمیوب

الله بولور کـی باشیمیزون نه بلاسی وار

گـر چـه نــوای نــای غم‌انگیز اولور ولی

نـای دل یتیمــه نون اوزگــه نـواسی وار

بـی‌کس عیــال و عتــرتوی تاپشیـر اللهـا

هر کیمسه نون کی هئچ کسی یوخدور خداسی وار

صحرایه قیزلارون نه دئسون قاچماسون حسین

بیر قوش کی آشیانه‌سی یاندی هاراسی وار

باشـون گئدوبـدی کوفیـه مهماندی خولیه

کـول باشیمـه حـکایت مطبـخ‌سراسی وار

کرب و بلا هواسـی بیـزه سـازش ائتمدی

شامه گئداخ گوراخ اورانین نـه هواسی وار

هر لحظه تازه بیر غمه گردون سـالور منی

هئچ بولموری کی بسدی غم کربلاسی وار

غـارت گونونـده ایلـه قیامت قوپوب بیزه

حاشا کی محشرون ایله محشر نماسی وار

معجرلر اوستـه ایلمشوق بسکـه کشمکش

هر معجرون هامی بوله مین جان بهاسی وار

اولـدی بهـار فصلـی گلستانیمیز خزان

نـه باغبان نه بلبلینـون بیـر صداسی وار

بلبل‌لرین گوزونـدن ایراق پایمال اولان

گل برگ‌لرده زاغ و زغن جای‌پا سی‌وار



شاعر:ذهنی زاده

 

سر سبط پيغمبر آورده اي؟

به خولي بگفت آن زن پارسا 
که را باز از پا درآورده اي؟


که در اين دل شب چو غارتگران 
برايم زر و زيور آورده اي!


به همراهت امشب چه بوي خوش است 
مگر باز مشک تر آورده اي؟


چنان کوفتي در که پنداشتم 
ز ميدان جنگي سر آورده اي!


چو دانست آورده سر، گفت: آه! 
که مهمان بي پيکر آورده اي


چو بشناخت سر را بگفت: اي عجب! 
سري باشکوه و فر آورده اي


درين کلبه ي تنگ بي نور من 
ز گردون، مه انور آورده اي


بميرم، درين نيمه شب از کجا 
سر سبط پيغمبر آورده اي؟


چه حقي شده در جهان پايمال 
که تو رفته اي داور آورده اي؟


ولي زان چه من آرزو داشتم 
به يزدان قسم، بهتر آورده اي


به گلزار جانان زدي دستبرد 
به کوفه گلي نو برآورده اي


گل آتش است اين که از کوه طور 
تو با خاک و خاکستر آورده اي


«نگارنده» با گفتن اين رثا 
خروش از ملايک برآورده اي

من سنه هاردا دوتوم شام غریبان یارالی

نوحه زبانحال حضرت زینب سلام الله عليها  

به امام حسین علیه السلام

در شام غريبان

باتدی گون گلدی گئجه باغریم اولوب قان یارالی

من سنه هاردا دوتوم شام غریبان یارالی

 

یارالی جان یارالی قاننه غلطان یارالی

زینبون جانی اولا جانیوه قربان یارالی

 

هله عریان بدنون یرده پریشاندی حسین

بو غموندن اوره گیم لاله صفت قاندی حسین

اوت ویریب کوفه لیلر خیمه لریم یاندی حسین

من سنه هاردا دوتوم شام غریبان یارالی

 

شرح ائدیم هانسی غمی . دلده غمیم چوخدی حسین

هر غمیم بو یارالی قلبده بیر اوخدی حسین

بیر چادر وئرمه سه سعد اوغلی ائویم یوخدی حسین

من سنه هاردا دوتوم شام غریبان یارالی

 

باغبان ئولسه حسین گللری گلشنده سولار

غم دوتار گلشنی بلبل اوره گی غمله دولار

رسمدیر هر ئولنون شام غریبانی اولار

من سنه هاردا دوتوم شام غریبان یارالی

 

قلبیم اکنده اولوب دردیله طوفان گئجه سی

شب وصلت قوتاریب .باشلادی هجران گئجه سی

یاس دوتالار ئولنه شام غریبان گئجه سی

من سنه هاردا دوتوم شام غریبان یارالی

 

بیر قوشام یاره لیم صید ایلیوبلر بالامی

نه یانان حالیمه نه خشک ایلین وار یارامی

اوچولار حمله ائدوبلر داغیدوبلار یووامی

من سنه هاردا دوتوم شام غریبان یارالی

 

گون باتاندان بو چولی زار و پریشان گزورم

بالالارون داغیلوب چوللره گریان گزورم

لانه سیز قوش کیمی اواره و ویلان گزورم

من سنه هاردا دوتوم شام غریبان یارالی 

شعر از احد عدل جوی

مظلوم حسینیم وای

نوحه زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها در عصر عاشورا

اوغلي ئولن آغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

قالدي قاپيم باغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

 

ای گـل بــدنـی دوغرانان، عدوانه میداندا

اعضاسینین هر قسمتی، بیر گوشه میداندا

باشي تنــورخــولیده، جسمــی بیابانـدا

اوغلي ئولن آغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

 

اون یددی یرد‌ن باشوا، ضرب‌ت وروب اعـدا

سینه هارا؟ دؤرد مین یارا، یوخ صاف یری پیدا

گورسین سنی بوحالیده، دؤزسین نجـه زهرا

اوغلي ئولن آغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

 

گـودال اولۇبدور مغسلین، يانديم حسين يانديم

نـاقص اوْلۇب گؤرر‌م الون، يانديم حسين يانديم

گچسین چراغی بجدلین، يانديم حسين يانديم

اوغلي ئولن آغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

 

پیکـر هـارا؟ عریان قالا، زهرا سنه قربـان

تـوپـراغلار اوستونـده بـالا، زهــرا سنـه قربـان

دوشـدي حالیـم حالدان حالا، زهرا سنه قربـان

اوغلي ئولن آغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

 

میلین ندیر اوغلوم حسين ؟ کشف ایله زهرایه

بوردا قاليم، یا مـن گئدیـم، محنتلـی صحرایـه

خولـــی تنورینــه و یــــا، دیـــر نصـــارایـــــــه

اوغلي ئولن آغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

 

یــوخ گتسـه باشـون هر یانا، گللم دالونجا من

زینب باجونان یـان یــانــا، گللم دالونجا من

هجـرانـه تـاب اتمـز آنـا، گللم دالونجا من

اوغلي ئولن آغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

 

گوزل آدي حسينيمون، ذکر اولسا هـر یرده

زهــرا همــان مجلســده‌دیر، قلبـی گلــر درده

مضطــر توکـ‌ر گـوز یاشيني، ایندی همان فرده

اوغلي ئولن آغلار بالا، مظلوم حسینیم وای

شعر:مرحوم مضطر اردبیلی

ای شه مظلوم حسین وای وای

ای شه مظلوم حسین وای وای

بی کس مظلوم حسین وای وای 

کرب و بلا ملکی سنه عرشیدی          ایستی قوم اوستی قوری یر فرشیدی
زینبون اولسون بو نجه نعشیدی                   ای شه مظلوم حسین وای وای

اولدی بو صحراده علی اکبرون         ظلمیله اوخلاندی علی اصغرون
قانه باتوب ظلمیله گل پیکرون         ای شه مظلوم حسین وای وای

قوم عدودن سنه واردور گله           قلبیمه اود وردی منیم حرمله
عرض ایدورم گر دوشه فرصت اله    ای شه مظلوم حسین وای وای

آل رسوله یتشوب چوخ ستم        یاندیروری قلبیمی بالله بو غم
اولموش علمدار قولی چون قلم    ای شه مظلوم حسین وای وای

قویدولا یالقیز سنی قوم ظلم       ظلمیله القانه بویاندی علم
قوللاری عباسوین اولدی قلم       ای شه مظلوم حسین وای وای

لطفیله بو خاطر ناشاده باخ        خیمه آرا ناله و فریاده باخ
قانه باتان قاسم داماده باخ         ای شه مظلوم حسین وای وای

اولسا حیاتیم ایدرم چوخ فغان    ایلدی بو چرخ منی باغری قان
اللریوی کسدی سنون ساربان   ای شه مظلوم حسین وای وای

غارته ال تاپدی بو قوم جهول     چوللره یوزقویدی بنات رسول
یوخدور علاجیم ایدرم من قبول  ای شه مظلوم حسین وای وای

گیتدی بو صحراده جلالون سنون    غارت اولوب مال و منالون سنون
قول قولا باغلاندی عیالون سنون    ای شه مظلوم حسین وای وای

ظلمله بو طایفه اهرمن                      قویمادیلار جسموه اولسون کفن
قالدی قوم اوستنده بو عریان بدن        ای شه مظلوم حسین وای وای

قارداش حسین گردش تقدیره باخ        صبح و مسا ناله شبگیره اخ
شمر ویران بوینوما زنجیره باخ             ای شه مظلوم حسین وای وای

ظلمیله اولدوم بو بدندن کنار              اولمادی بو جسمیوه قارداش مزار
من گیدیرم شامه چکیلدی قطار          ای شه مظلوم حسین وای وای

قانلی باشون نیزده شامه گیدر             آیه قرآنی تلاوت ایدر
شمر عیالون ایلیوب در بدر                   ای شه مظلوم حسین وای وای

شمر ستم پیشه کسوبدور سرون       آتلار ایاقینده قالوب پیکرون
ای آنام اوغلی هانی بس اللرون         ای شه مظلوم حسین وای وای

باشوی خولی آپاروب میهمان          بولمورم هاردا ویره جاقدور مکان
اولمیوب عالمده بیله میزبان            ای شه مظلوم حسین وای وای

یوخلامادی شانوی قوم لئام                 هانسی قوناق بیر گیجه نی باتمام
صبحه کیمی دوتدی کول اوسته مقام          ای شه مظلوم حسین وای وای

مضطر اولوب دهرده غرق گناه             کثرت عصیان ایلیوب رو سیاه
گتدی امیدیله حسینه پناه                ای شه مظلوم حسین وای وای

شعر از مضطر اردبیلی

ای دشت پر بلانین سرداری یا ابوالفضل

ای دشت پر بلانین سرداری یا ابوالفضل

سلطان کربلانین غمخواری یا ابوالفضل


پور دلیر حیدر ام البنین بالاسی

عبد مطیع داور ای دیننون فداسی

سقا لقب دلاور ای غملر آشناسی

ای حق آدی دیلنده   اذکاری یا ابوالفضل


ای شیر کردگارین شیر دلاور اوغلی

مشگل گشا ابوالفضل فتاح خیبر اوغلی

صفلر پوزان علینون میر مظفر اوغلی

سر لشگر حسینون سالاری یا ابوالفضل


یاخشی کمک لیک ایتدین سلطان کربلایه

دوشدن منای عشقه قربانگه منایه

ای با وفا ابوالفضل چاتدی عجب صفایه

ویردین خدایه خاطر قولاری یا ابوالفضل


سن عبد صالحیله تاپدین لقب جهاندا

شاگرد اول اولدن بحرانی امتحاندا

بلمم نه حاله قالدون آتدات دوشن زماندا

ایتمم او غملی حالی تکراری یا ابوالفضل


زهرا او حالی گورجک گلدی منای عشقه

گوردی دوشوب وجودین قولسوز ثرای عشقه

فرمایش ایتدی زهرا قربان فدای عشقه

قاندان اولوب وجودین گلناری یا ابوالفضل


گل سینمه عزیزیم زهرایه منت اولسون

چوخ یاره وار باشندا سینمده راحت اولسون

چوخ دوشموسن  فشاره دینن سلامت اولسون

حق آزمایش ایلر ابراری یا ابوالفضل


قوی سینمه یارالی باشین اوتانما اوغلوم

روحیم سنی گوزتلیر تیز گل بویانما اوغلوم

گر چه یارادی سینم اما بجادی اوغلوم

سنده گورن بو زخم مسماری یا ابوالفضل


من آغلارم باشیندان دوشدی یره عمامه

فرصت یتشدی اوغلوم بو لشگر ظلامه

اوندا بلیم بو کولدی یتدی ایشین تمامه

دست عداوت آتدی داشلاری یا ابوالفضل


باش پارچالاندی قرمز قاندان اولوب جمالین

 بولود دالندا آیدان گوزل جمالین

حق محضرینده آرتدی هم عزت کمالین

آلدین رضای حق داداری یا ابوالفضل


خاک درین شفادی هر درد بی دوایه

مشگلد قالسا هر کس سسلر سنی هرایه

سائل بکف قاپوندا لطف ایله بو گدایه

محشرده سید ایتسین دیداری یا ابوالفضل


من عباسم منه دریالر آغلار

من عباسم منه دریالر آغلار 

سوسوز احوالیمه سقالر آغلار

چاره‌ سیز قالانلار  دردیلن یانانلار

سسلسون اورکدن        ایوای ابوالفضل

منـم ام‌البنینــون دلــرباسی

علاجی اولمیان دردین دواسی

 غصه‌لی گرفتار     هر نه مبتلاوار

 سسلسون اورکدن        ایوای ابوالفضل

 *************

من عباسم هامی درده معالج

 منه سویلر هامی باب الحوائج

جمله بینوالر        درده مبتلالر

 سسلسون اورکدن        ایوای ابوالفضل

منی کیم سسلسه فریاده گلم

اونی تک قویمارام امداده گم

 اولسا هر مکاندا  جان ویرن زماندا

 سسلسون اورکدن        ایوای ابوالفضل

 ****

 من عباسم سلیل مرتضایم

 علمدار شـه کـرب و بلایم

 تنگیده قالانلار            حاجتین آلانلار

سسلسون اورکدن        ایوای ابوالفضل

 منه کیم آغلاسا روز قیامت

اونـا مـن ایلرم کُلاً شفاعت

 اولماسون پریشان            اولسا غرق عصیان

 سسلسون اورکدن        ایوای ابوالفضل

مجموعه نوحه در حالات حضرت شاهزاده قاسم ابن الحسن عليهم السلام

استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

صید اولدوم آهو تک عمو بو دشتیده صیاده من

یوخ بیر پناهیم سسلیوم بو دشتیده فریاده من
شاعر:مرحوم حسيني سعدي زمان

استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

ای دادخواهیم داده گل بیداد الیندن داد عمو

صید ایتدی صیّاد اجل ایتمز منی آزاد عمو

شاعر:مرحوم ذهني زاده


استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

سالدی دشمن منی آتدان یتیش امداده عمو

قویما نعشیم قالا بو نوعی بو صحراده عمو

شاعر:مرحوم بيخود سرابي


استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

یخدیلار قاسمی آتدان یره گل داده عمو

كسمه میش باشیمی دشمن یتیش امداده عمو

شعرا:مرحومين بيخود-واقف سرابي


استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

آلوب بو لشکر منی آرایه اماندی ویرمز امان عموجان

تلطّفاً گل اوزون هرایه یوخومدی اوزگه گمان عموجان

شاعر:مرحوم شاني


استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

گل عمو اماندی قالدیم قوم کوفیان الینده

آلدی دوره می بو لشکر خنجر و سِنان الینده
شاعر:مرحوم شاني


استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

اُلدوم جوانم یالقوزام گل داده ای سردار عمو

یوخ سندن اوزگه بیر نفر من بیکسه غمخوار عمو

شاعر:مرحوم صافي


استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

اُلورم بیرجه یِتیش داده عمو

قویما نعشیم قالا صحراده عمو

شاعر:مرحوم صراف تبريزي


زبانحال حضرت امام حسین (ع) در بالین حضرت قاسم ابن الحسن (ع)

ای جوان زخمداریم گَلمیشم آچ گوزلرون

مجتبادن یادگاریم گَلمیشم آچ گوزلرون

شاعر:مرحوم حيدر خوندل


احوالات حضرت شاهزاده قاسم ابن الحسن المجتبی (ع)

آتدان دوشنده قاسم گل پیرهن یِره

ایتدی روانه گوز یاشینی پنج تن یِره

شاعر:مرحوم شاني


استمداد حضرت قاسم (ع) از امام حسین (ع)

ای عمو من بیر غزالم قالمیشام صیّاد اَلینده

قویما بو یالقیز جوانی مین نفر جلّا اَلینده

شاعر:مرحوم صافي


زبانحال حضرت قاسم (ع) به مادرشان در هنگام اذن خواستن از امام حسین (ع)

اذن میدان ایسترم ویرمور عمو رخصت آنا

اولموری فیض شهادت قاسمه قسمت آنا

شاعر:مرحوم ذهني


احوالات حضرت شاهزاده قاسم ابن الحسن المجتبی (ع)

کربلاده چون اوخوندی شرح طومار بلا

هر کس اوز برنامه سین اجرایه قویدی بر ملا
شاعر:مرحوم حسيني سعدي زمان


احوالات حضرت علي اكبر عليه السلام(از مرحوم شهاب تبريزي)

احوالات حضرت علي اكبر عليه السلام

(از مرحوم شهاب تبريزي)

اورك گوزومده عجب منظره هویدادی

نه منظره كه به سان بهشت اعلادی

دیسم بهشتیده هرگز بیله صفا یوخدی

ایدر بو عرضیمی تصدیق او گوز كه بینادی

اورك گوزیله باخاندا او ایكه من گورورم

دیلیم بیانینه عاجزدی ناتوانادی
...
ادامه نوشته

مجموعه نوحه در حالات حضرت علي اكير عليه السلام(2)

مجموعه نوحه در حالات حضرت علي اكير عليه السلام

از وبلاگ خادم حضرت علی اصغر (ع)

زبانحال حضرت امّ لیلا به فرزندشان حضرت علی اکبر (ع) در هنگام وداع از مرحوم حاج عبدالعظیم ذهنی متخلّص به سائل

ای خَلقی خُلقی منطقی احمد مثال اوغول

وی جدّینون شبیهی حمیده خصال اوغول


زبانحال حضرت امّ لیلا به فرزندشان حضرت علی اکبر (ع) در هنگام وداع از حسینی سعدی زمان مرحوم

ای نو گُل چمن ختم رسالت اوغول

واردور باشوندا سنون شوق شهادت اوغول

هجره نه نوعی دوزوم آغلار دالونجا گوزوم

شامه دونر گونوزوم چوخ ایتمه سرعت اوغول


زبانحال حضرت امّ لیلا به فرزندشان حضرت علی اکبر (ع) در هنگام وداع از حسینی سعدی زمان مرحوم

منای عشقه گیدیرسن چوخ ایتمه سرعت اوغول

فدای حق قوی ایدوم اول جماله زینت اوغول


زبانحال حضرت زینب کبری (س) در جواب برادرشان امام حسین (ع) در هنگام آوردن نعش حضرت شبیه پیغمبر علی اکبر (ع) از حسینی سعدی زمان مرحوم

بو قطعه به قطعه قانلی پیکر، آئینه ی مصطفادی قارداش؟

یا باشدا قلج یاراسی حیدر، محرابیده مرتضادی قارداش؟


زبانحال حضرت امام حسین (ع) هنگام برگرداندن نعش حضرت علی اکبر (ع) به خیمه ها به خواهر الم پرورشان حضرت زینب کبری (س) از مرحوم حسینی سعدی زمان

بو گُل کیمی دوغرانان جنازه، نسلیمدن ازل فدادی زینب

اوز جدّی شهنشه حجازه، مرآت بدن نمادی زینب


زبانحال حضرت امّ لیلا هنگام آوردن نعش فرزند به خیمه گاه از حسینی سعدی زمان

لیلا گورنده اکبرینون قانلی پیکرین

اوخشاردی گوئیا بو قراریله اکبرین

توپراقلار اوسته یاتما بیله زخمدار اوغول

دور گور آنان نه نوع ایدر آه و زار اوغول


احوالات حضرت علی اکبر از مرحوم استادنا الاجل حسینی سعدی زمان

دل دولوبدور غنچه تک قانیله دلدار آختارور

گوز بولود تک یاش توکور گُل یوزلی بیر یار آختارور


زبانحال حضرت امام حسین (ع) بر بالین حضرت علی اکبر (ع) از مرحوم حسینی سعدی زمان

ای گل گلشن طاها ولدی یا ولدی

هاردا وار بو گل زیبا ولدی یا ولدی


احوالات حضرت علی اکبر (ع) از مرحوم شانی

آه او ساعتدن سلام آخِر اکبردن اوجالدی

خیمه ده مظلوم امامون صورتی سولدی سارالادی


زبانحال حضرت امام حسین (ع) هنگام برگرداندن نعش حضرت علی اکبر (ع) به خیمه ها به خواهر الم پرورشان حضرت زینب کبری (س) از مرحوم صافی

اکبرین نعشین گتوردوم گَل تماشایه باجی

هم اوزون گَل هم خبر ویر امّ لیلایه باجی

گور بو گلبرگ تری   پاره پاره پیکری


مجموعه نوحه در حالات حضرت علي اكير عليه السلام(1)

مجموعه نوحه در حالات حضرت علي اكير عليه السلام (از وبلاگ خادم حضرت علی اصغر (ع))

زبانحال حضرت امّ لیلا به فرزندشان حضرت علی اکبر (ع) در شهادت ایشان از مرحوم مولانا یتیم

قانون آخدوقجا یوزه زلف مطرّادن اوغول

آپارور تاب، ‌توانا دلِ لیلادن اوغول


زبانحال امام مظلوم (ع) بر بالین جوان شهید از دلریش مرحوم

سنی کیم سالوب بو حاله بیله بیر شقاوت اولماز

علی بیر بدنده هرگز بو قدر جراحت اولماز


احوالات از اسب افتادن حضرت علی اکبر (ع) از مرحوم حسینی سعدی زمان

آتدان دوشنده اکبر گُلگون قبا یره

شان و شرفده غبطه آپاردی سما یره


زبانحال امام مظلوم (ع) بر بالین جوان شهید از مرحوم حسینی سعدی زمان

ای منای کربلا قربانی گَلدیم آچ گوزون

جدّیمه آئینه ی جسمانی گَلدیم آچ گوزون


زبانحال حضرت امّ لیلا به فرزندشان حضرت علی اکبر (ع) در هنگام وداع از مرحوم ثریّا

ای پیمبر تک جمالی مَطلَعُ الاَنوار اوغول

گَل آنان لیلانی قویما حسرت دیدار اوغول


مقتل الحسين(عليه السلام)

مادحين محترم حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام

براي مطالعه مقتلهاي معتبر و مهم مي توانند از لينكهاي زير استفاده نمايند:

 ترجمه مقاتل الطالبيين-ابوالفرج اصفهانى 

 زيتون -ترجمه خصائص الحسينيه

 آنچه در كربلا گذشت-آيت الله محمد على عالمى

 اصول و مبانى مداحى-ابوالفضل هادى منش

 آذرخش كربلا- آيت الله محمدتقى مصباح يزدى

 مقتل الحسين عليه السلام- از مدينه تا مدينه‏-تاليف آيت الله سيد حميد جواد ذهني تهراني

 مقتل مقرم-سيد عبدالرزاق مقدم 

 چهل حديث عزادارى-جواد محدثي 

 مقتل فلسفي -گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم  

 رمز المصيبة جلد(3)-آيت الله موسوي ده سرخي

 رمز المصيبة جلد(2)-آيت الله موسوي ده سرخي  

 رمز المصيبة جلد(1)-آيت الله موسوي ده سرخي

 مقتل مطهر -جعفر صالحان

 مقتل الشمس -محمد جواد صاحبي

 سوگنامه كربلا-سيد بن طاووس

 مقتل امام حسين عليه السلام گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم 

 قصه كربلا -علي نظري منفرد

ذكر مصيبت از بزرگان و واعظان شهير(2)

روز عاشورا بعد از ظهر بود، دورش را گرفتند. کسی از یاران دیگر نمانده بود. خانم ها گفتند: آقا اگر دین به ما اجازه می دهد، مردی برای شما نمانده، ما اسلحه برداریم از شما دفاع کنیم. ما با دشمن ها وارد جنگ بشویم. آقا فرمودند: نه عزیزان من، شما بمانید من دیگر باید بروم. یک نگاهی به همه کرد و خداحافظی کرد.

«عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام»(بحار،ج 45، ص 47)

اما به این سادگی نبود، صدای ناله زن و بچه به آسمان بود. خودش هم مثل ابر بهار گریه می کرد. بعد هم یک خداحافظی با زینب کبری(س) کرد. دست را روی قلب خواهر گذاشت، خواهرم تحمل کن. گفت حسین جان چه کنم؟ حضرت فرمود: با خدا معامله کن. تکیه به خدا کن. سوار بر مرکب شد. دیگر همه دل بریدند، می خواهد برود. دید مرکب راه نمی رود، من که با همه خداحافظی کردم، بچه ها را که بوسیدم. با خواهرم که خداحافظی کردم. اسب، تو چرا نمی روی؟ چشم اسب هم دارد اشک می ریزد. دید سکینه جلوی اسب آمده است. بابا می خواهی بروی؟ مولا پیاده شد، روی خاک نشست. حداکثر سنی که برایش نوشته بودند، سیزده سالش بود. نشاند بغل دست خودش، گفت: بابا، صبح تا حالا که برای این تک شهدا میدان می رفتی، بر می گشتی. الآن که داری می روی هم بر می گردی؟ دخترم نه، دیگر این آخرین باری است که من می روم. ولی دیگر بر نمی گردم. بابا نمی شود یک کاری برای ما بکنی؟ چی عزیزم؟ قبل از رفتن، خودت بیا ما را به مدینه برگردان. سکینه جانم من که دیگر وقتم تمام شده است، نمی گذارند که من برگردم. بابا تو از من یک درخواست کردی من نمی توانستم جواب تو را بدهم. حالا من از تو یک درخواست بکنم؟ بچه بلند شد دست به گردن پدرش انداخت، صورت بابا را روی سینه اش گذاشت. بابا را بوسید، بابا چی کار کنم؟ سکینه جان آن که من از تو می خواهم این است که آنقدر زیاد برای من گریه نکن. حضرت به میدان آمد، حمله کرد. ترسیدند، راه باز کردند. وارد شریعه شد؛«الْمَاءَ حَتَّى تَشْرَبَ»(بحار،ج 45، ص 51)؛قصد کرد یک خورده آب بخورد. «و رماه حصين بن الامیر بسهم فی خده»؛ «هنوز آب را ور نداشته بود یک تیر به صورتش زدند. گردن اسب را گرفت، سرش را نزدیک آب برد.» به اسب گفت:

«أَنْتَ عَطْشَان»(بحار،ج 45، ص 51)؛ «تو هم که تشنه ای و من هم تشنه هستم.»«وَ اللَّهِ لَا ذُقْتُ الْمَاء»(بحار،ج 45، ص 51)؛ «به خدا قسم تا تو آب نخوری، من نمی خورم.»

از یک حیوان این جور پذیرایی می کنند، آن وقت ما یک عمری بیاییم گریه کنیم و نماز بخوانیم و روزه بگیریم، چه جوری از ما پذیرایی می کنند، خدا می داند. «فَلَمَّا سَمِعَ الْفَرَسُ كَلَام»(بحار،ج 45، ص 51)اسب وقتی سخن اباعبدالله(ع) را شنید پوزش را از نزدیک آب تا جایی که می شد بالا آورد. گردن را بالا نگه داشت. یعنی تو تشنه باشی و من آب بخورم. «وَ لَمْ يَشْرَب»(بحار،ج 45، ص 51)؛ «آب نخورد.»

تو شریعه بود که یک مرتبه جارچی ها با هم صدا زدند. به خیمه های اباعبدالله(ع)حمله کردند. حضرت بدون اینکه وقت کند آب بخورد، بیرون آمد. به طرف خیمه ها پیچید، دشمن عقب نشینی کرد. وقتی آمد کنار خیمه ها بچه ها و خواهر ها و زن ها بیرون ریختند، دیدند صورت و پیشانی زخم است. فریاد زن و بچه بلند شد. «و تطمن وجوههن» شروع کردند به سر و صورت زدند. فرمود: «فقال لهن مهلا» گریه نکنید. «فان البکاء عماکم» الان گریه نکنید، آن وقت فریاد زد، «یا زینب، یا کلثوم،یا يَا سُكَيْنَةُ يَا فَاطِمَةُ يَا زَيْنَبُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام»(بحار،ج 45، ص 51)دیگر برای اسارت آماده بشوید. برای سیلی خوردن، تازیانه خوردن، آماده بشوید. نمی شود که از مادر من ارث نبرید. نمی شود که فقط فاطمه(س) سیلی بخورد. نمی شود که قنفوز مادرم را بزند، شما را نزنند. حرکت کرد وقتی یک ذره دور شد، زینب کبری(س) گریبان چاک زد و روی خاک افتاد. دوباره برگشت کنار زینب نشست. شما کسی را که غش می کند با چی به هوش می آورید؟ آب نبود. خم شد صورتش را نزدیک صورت زینب آورد، شروع کرد گریه کردن اشک چشم روی صورت ریخت. خواهر چشم را باز کرد، دید حسین(ع) است. سر زینب(س) را به دامن گذاشت. خواهرم جدم رفت، بابام رفت، مادرم رفت، برادرم رفت، چرا این قدر بی تابی می کنی؟ بعد امام حسین(ع) رفت وارد معرکه شد. امام صادق(ع) می فرماید: بابای من وسط معرکه، سی و سه تیر به بدنش آمد. سی و چهار زخم شمشیر هم به ایشان خورد. ایشان در جای دیگر می فرماید: نیزه دست خودش را روی زمین فرو کرد، همانطور که روی مرکب نشسته بود، آرام به نیزه تکیه داد. همان طوری که به نیزه تکیه داده بود، پیشانی را مورد حمله قرار دادند. دامن پیراهن را بالا زد تا اینکه جلوی خون پیشانی را بگیرد، نمی دانم چند نفر ولی از همه طرف شروع به سنگ باران کردن، کردند. این جا یک جمله مال زینب کبری(س) است. مثل اینکه دختر علی(ع) تو این شلوغی بالای بلندی آمده بود. زینب کبری(س) می گوید: آن وقتی که تکیه داده بود یک نفر آمد جلو، یک شمشیر به سرش زد عمامه اش پر خون شد. عمامه را نمی شد نگه داشت. عمامه را برداشت، سرش برهنه شد. اسب آمد در گودال، دست و پایش را پهن کرد که تا ارتفاع اباعبدالله(ع) را با زمین کم کند. آرام پایش را از رکاب در آورد، می خواست خودش پیاده شود، نشد به زمین افتاد.

بلند مرتبه شاهی ز صدر زين  افتاد      اگر غلط نکنم، اسب بر زمین افتاد

زینب می گوید: «فحمل علی من کل جانب» تا دیدند افتاد از همه طرف ریختند. در گودال یکی با پا روی شانه اش، روی دستش، دیگری روی سرش و روی پایش آمد. یک مرتبه دیدند شمر آمد، راه برایش باز کردند. جلو زن و بچه با دو زانو آمد و رو سینه نشست.

او می کشید و من می کشیدم      او خنجر از کین من ناله از دل

او می برید و من می بردیم      او از حسین سر من از حسین دل

حجة الاسلام حسین انصاریان

ذكر مصيبت از بزرگان و واعظان شهير(1)

هیچ پیامبر و امامی مصیبتی مانند مصیبت اباعبدالله را نداشته است. مصیبت های امام حسین(ع) اعظم مصائب است؛ گریه بر مصیبت او هم اعظم گریه ها است.

پیامبر(ص) روز بیست و هشتم صفر، چشمش را باز کرد و فرمود: هر کسی کنار بستر من است، غیر از آنهایی که اسم می برم، بیرون برود. علی(ع) و زهرا(س) و حسن(ع) و حسین(ع) وزینب(س) و ام کلثوم(س) بمانند و دیگران اتاق را ترک کنند. بعد از این که بیرون رفتند، فرمود: در را ببندید؛ در حالیکه هوا بسیار گرم بود.

کسی که در حال احتضار است باید سینه اش را سبک کنند و حتی دکمه پیراهنش را باز نمایند؛ ولی پیامبر(ص) این دستور را رعایت نکرد. زمانی که آثار مرگ بر ایشان ظاهر شد، فرمود: علی جان! حسین(ع) را بیاور و روی سینه من بگذار. زینب(س) هم این منظره را می بیند. «یسیل عرقه علی وجهه» عرق پیشانی اباعبدالله(ع) روی صورت پیامبر می ریخت. آرام دستش را بلند کرد و حسین(ع) را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن او؛ تمام صورت، زیر گلو، لب ها و حتی دندان های اباعبدالله(ع) را می بوسد. یک مرتبه پیامبر به شدت گریه کرد و فریاد زد: خدایا! مگر من با یزید چه کردم؟ مگر من با بنی امیه چه کردم؟

پنجاه سال از این جریان گذشت. زینب(س) از کنار خیمه های نیمه سوخته حسین(ع) یازده یا دوازده بار به میدان حرب آمد؛ دید، آن کسی که روزی روی سینه پیامبر بود، با بدن قطعه قطعه، با بدن بی سر، به پشت روی خاک کربلا افتاده است. اول کاری که کرد، بدن را بر گرداند. شاید گمان کرد که سینه و شکم و شانه سالم است؛ اما وقتی بدن را بر گرداند، صدا زد: عزیز دلم! حتی یک جای بوسه در بدنت برای من باقی نمانده است.

حجة الاسلام انصاریان

احوالات حضرت علی اکبر(اثر تاج الشعرا)

احوالات حضرت علی اکبر(اثر تاج الشعرا يحيوي اردبيلي)

گل اوتور خیمه ده اکبر باشوا من  دولانیم

 فرش ایدوم تپراقا معجر باشوا من دولانیم

...

اين شعر براي آهنگ تك ضرب زنجير زني خوانده مي شود

ادامه نوشته

نوحه محرم 3

متن نوحه طفلان حضرت مسلم ابن عقيل(عليهم السلام)

ایکی نوگل پیمبر سنه میهماندی حارث

آنامیز وطنده گوزلور رحم ایله اماندی حارث


حارث اُلدورمه غریبوخ وطن آواره سیوخ

آهویِ جینِ بلایوخ، خُتن آواره سیوخ


پیغمبره حارث بلوسن نسبتیمیز وار

اولدورمه یتیموخ مگر آز محنتیمیز وار

اوگونكه كوفه ی ویراندا مسلم بن عقیل

بویاندی قانینه كفار اَلینده اولدی قتیل

خطاب حارثه قیلدی که دوت منی معذور

محالیدور ایلیم من پیمبری مقهور


نوحه محرم 2

متن نوحه ورود كاروان حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) به كربلا

قافلم یتیشدی کربلایه زینب

حاضر اول بو یرده هر بلایه زینب

گللرون سولان یردی- زلفیوی یولان یردی

بو بلالی صحرا- بو بلالی صحرا


راوی دیر که حاضریدیم من او گونکی گون

کوی بلاده قافله ی عشق آچاردی بار


چون دشت بلا منزل اولوب میرحجازه

زینب او زمان گوزیاشینا ویردی اجازه

قارداش سارالان رنگوه قربان بو نه یِردی

یاندورما منی ایلمه فغان بو نه یِردی


منای کرب و بلایه یتوب چون آلُ ا...

او یرده نازل اولوب وارث خلیلُ ا...


نوحه محرم 1

متن نوحه هلول ماه محرم


دوتوب ماتم بو آی پیغمبر آغلار

دیر زهرا حسین وای حیدر آغلار


ماه محرّم اولدی عالم سراسر آغلار

مظلوم اُلن حسینه جدّی پیمبر آغلار


گورسَنوب چون هلال محرّم

عالمی دوتدی اندوه و ماتم

باشلانوب زینبه غم اساسی

شیعه لر گِیدی ماتم لباسی


آغلا گوزوم بو آیدا باشلاندی غم بناسی

عطشان اُلن حسینه آغلار اوغول آناسی


عیان اولوبدی عزا هلالی گنه قان آغلار فضا حسینه

آچوبدی باشین آناسی زهرا قوروبدی بزم عزا حسینه


ارکان دین و ایمان ویران اولوب بو آیدا

پیغمبر اوغلی قانه غلطان اولوب بو آیدا


كربلاده بیر تعارض كفر و ایمان ایلدی

بو تعارض معنی ایمانی اعلان ایلدی


ترقّی عالمینده کربلا شاهی قدم ووردی

یزیدین صفحه ی تاریخینه نقش عدم ووردی


آن که ما را بر صراط حق هدایت می کند
چهارده قرن است بر دلها حکومت می کند


ای اولان چرخ امامتده جمالی مهر انور

بضعه ی جان نبی بار نهال عمر حیدر


ای وجودیندن منظّم نظم عالم یا حسین

سنله محکم دور بنای عرش اعظم یا حسین


من همان روز ولادت که ز مادر زادم

بود زخمت به جگر نعمت مادر زادم


ای گرفتار تو احرار زمان

ای تو پاینده به اعصار زمان


ایلدون عالمده عالملرجه نهضت یا حسین

اولموش عالملر سنه مرهون منّت یا حسین



إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ

إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ ...


عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا «علیه السلام» فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ- فَقَالَ لِي يَا ابْنَ شَبِيبٍ  أَ صَائِمٌ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا «علیه السلام» رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ(آل‏عمران :  38 هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاء) فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ لِزَكَرِيَّا «علیه السلام»

  ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم به من فرمود اى پسر شبيب روزه‏اى؟ گفتم نه فرمود اين روزيست كه زكريا بدرگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا به من ببخش از پيش خود نژاد پاكى زيرا تو شنواىِ دعائى خدا برايش اجابت كرد و به فرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را به يحيى بشارت مي‌دهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس دعا بدرگاه خدا كند خدا مستجاب كند چنان كه براى زكريا مستجاب كرد.

  ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ فِيمَا مَضَى يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا «صلی الله علیه و آله و سلّم» لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَدا.

سپس فرمود : اى پسر شبيب! بهراستى محرّم همان ماهى است كه اهل جاهليّت در زمان گذشته ظلم و قتال را به خاطر احترامش در آن حرام مى‏دانستند؛ امّا اين امّت نه حرمت اين ماه را نگه داشتند و نه حرمت پيغمبرشان صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم را. در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و اموالش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد.

يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْن‏ يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ «علیهم السلام» أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ جَدِّي علیه السلام مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ علیه السلام حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيرا

اى پسر شبيب! اگر براى چيزى گريان شدی، براى حسين عليه‌السّلام گريه كن كه او را سر بريدند همان‌گونه که گوسفند را سر مي‌برند و هجده كس از خاندانش عليهم‌السّلام با او كشته شدند كه روى زمين مانندى نداشتند؛ آسمان‏هاى هفت‏گانه و زمين‏ها براى كشته‌شدن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياري‏اش به زمين آمدند و ديدند که ايشان كشته شده‌اند. پس بر سر قبرش ژوليده و خاك‌آلود مي‌باشند تا قائم عليه‌السّلام قيام كنند و ياري‏اش كنند و شعار آن‏ها «يا لثارات الحسين عليه‌السّلام» (اي خونخواهان حسين عليه‌السّلام) است. اى پسر شبيب! پدرم از پدرش از جدّش عليهم‌السّلام برايم باز گفت كه: چون جدّم حسين عليه‌السّلام كشته شد، آسمان خون و خاك سرخ باريد. اى پسر شبيب! اگر بر حسين عليه‌السّلام گريه كنى تا اشک‌هايت بر گونه‏هايت روان شود، خداوند هر گناهى که كردى از کوچک و بزرگ و كم و زياد مي‏آمرزد.

    يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً

  اى پسر شبيب! اگر شاد مي‏شوي که خدا را ملاقات کني در حالي که گناهى نداري، حسين عليه‌السّلام را زيارت كن. اى پسر شبيب! اگر شاد مي‏شوي که در غرفه‏هاى ساخته‌شده در بهشت با پيغمبر و آلش عليهم‌السّلام ساكن شوى، بر قاتلان حسين عليه‌السّلام لعنت بفرست. اى پسر شبيب! اگر شاد مي‏شوي که ثوابي مانند ثواب کساني که با حسين عليه‌السّلام شهيد شدند براي تو باشد، هر وقت به يادش افتادى بگو: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً»: «ای كاش با آن‏ها بودم تا به فوز عظيمى مى‏رسيدم»

     يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَة

اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگين و در خوشحالى ما، خوشحال باش، و بر تو باد به ولايت ما، زيرا اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن سنگ محشور خواهد كرد.

«عيون أخبار الرضا عليه السلام» جلد‏ اول صفحه 299 و 300