متن درسهایی ازقرآن به همراه پاسخ سوالات-نوزدهم دي 92 (92/10/19)
موضوع: اهل بيت عليهم السلام جانشينان واقعي رسول خدا(ص)
تاريخ پخش: 19/10/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندههاي عزيز زماني بحث را ميبينند كه شب شهادت امام يازدهم است، و آغاز امامت امام زمان. مطالبي را ميخواهم خدمت شما بگويم كه ديشب اينها را مطالعه كردم.
يك كسي در صدر اسلام يك جملهاي گفته، حالا كه بوده كار نداشته باشيد. جمله اين بود كه قرآن ما را بس است. «كفانا حسبنا كتاب الله» ما قرآن داريم، ديگر اهل بيت را نميخواهيم. اين حرف قرآني است يا ضد قرآني؟ من خواهش ميكنم اگر طلبه، استاد دانشگاه، معلم، امور تربيتي، اصلاً همه ايرانيها اين تكه را گوش بدهند. دو، سه دقيقه است. ولي يك بحث جاندار قرآني است. ابتدا به مناسبت شهادت امام عسگري(ع)، براي شادي روحش صلوات بفرستيد.
1- آيا قرآن به تنهايي كافي است؟
آيا قرآن به تنهايي كافي است؟ شيعهها هم خيلي وقتها ميپرسند: آقا اين حكم را كجاي قرآن نوشته است؟ ميگوييم: در قرآن ننوشته، ولي مگر ما فقط قرآني هستيم؟ قرآن و اهل بيت با هم هستند. وگرنه فقط قرآني باشي در كار ميماني. نماز صبح چه كسي گفته دو ركعت است؟ هيچ جاي قرآن نگفته نماز صبح دو ركعت است. نماز مغرب سه ركعت است. نماز ظهر چهار ركعت است. قرآن فقط گفته: «أَقيمُوا الصَّلاةَ» ركعاتش در قرآن نيست. اگر شما خواسته باشي هر چيزي را بگويي: كجاي قرآن نوشته است؟ طواف هم در قرآن نگفته هفت تا. فقط گفته: «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ» (حج/29) دور كعبه طواف كنيد، اما شش تا و هفت تا و هشت تا نيست. هزاران نكته هست كه در قرآن نيست. ولذا به ما گفتند: اين مايه است، باقياش را از اهل بيت بگيريد. بيخود كسي نگويد: كجاي قرآن نوشته. بايد گفت: كجاي دين گفته. حالا يا قرآن، يا روايات پيغمبر، يا روايات اهل بيت.
ميخواهم دليل قرآنياش را بگويم. ميخواهم بگويم: اين حرف غلط است كه بگوييم: قرآن كافي است. خود قرآن ميگويد: من كافي نيستم. چطور؟ چند آيه برايتان ميگويم.
2- پيامبر اكرم، مفسر و مبين قرآن كريم
قرآن ذكر است، با اينكه قرآن ذكر است. چون خدا ميفرمايد: «وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَك» (انبياء/50) «وَ هذا» اين قرآن ذكر است. اما در عين حال ميگويد: كافي نيست. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» (غاشيه/21) يعني تو هم بايد تذكر بدهي. خود قرآن ذكر است، اما كافي نيست، مذكر هم لازم است. يعني اين ذكر بايد يك كسي هم...
آيهي ديگر داريم. قرآن ميگويد: «هذا بَيان» (آلعمران/138) با اينكه قرآن بيان است. «هذا بَيان» آيهي قرآن است. اما به پيغمبر ميگويد: «لِتُبَيِّن» (نحل/44) تو هم بايد بيان كني. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاس» تو هم بايد براي مردم بيان كني. خود قرآن بيان است. اما به پيغمبر ميگويد: تو هم بايد بيان كني. اگر قرآن كافي بود ديگر اين لازم نبود. خود قرآن ذكر است. ميگويد: نه، كافي نيست. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ»! ميگويد: «هذا بَيان» ميگويد: كافي نيست. «لِتُبَيِّن»! تو هم بايد بيان كني.
قرآن «هدي»، «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ» (بقره/2) قرآن هدايت است. با اينكه خود قرآن هدايت است، خدا به پيغمبرش ميگويد: «إِنَّكَ لَتَهْدي» (شوري/52) به درستي كه تو هم «لَتَهْدي» بايد هدايت كني. خود قرآن موعظه است. «مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» (يونس/57) خود قرآن موعظه است. با اينكه خود قرآن موعظه است، ميگويد: «وَ عِظْهُم» (نساء/63) پيغمبر تو هم به مردم موعظه كن. «وَ عِظْهُم» تو موعظه كن.
قرآن بشير و نذير است. بشارت ميدهد، هشدار ميدهد، بشير و نذير است. بشارت ميدهد و نذير، انذار ميكند. هشدار ميدهد. شاديها را خبر ميدهد، خبر شادي ميدهد و خبر تلخي هم ميدهد. هم ميگويد: بهشت است و هم ميگويد: جهنم است. اما در عين حال ميگويد: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِر» (نازعات/45) پس اين از بين رفت. اين كلمه از بين رفت. «كفانا كتاب الله» لغو است. كجاي قرآن نوشته لغو است، قرآن ذكر است، اما ذكر مذكر ميخواهد. بيان است، بيان، «لِتُبَيِّن». «هدي»، «تَهدي»، موعظه، «عِظْهُم»، بشير، نذير، «مُنذر» اين يك بحث يكي دو دقيقهاي براي شيعه و سني مفيد است. كسي نگويد. قرآن بدون اهل بيت مثل سوزن بينخ است. چيزي دوخته نميشود.
3- اتمام حجت با وجود قرآن و پيامبر
يك آيهي ديگر هم هست راجع به اصل امامت است كه حرفي كه ميزنم خيلي ريشهاي است. خيلي ريشه دارد، عميق است. خدا به پيغمبر ميگويد: ببينيد اگر شما آب داريد، خاك هم داريد. ميگويد: ديگر چرا كشاورزي نميكنيد؟ كسي كه آب دارد و خاك دارد چرا كشاورزي نميكند. يك حديث داريم، «من وجد...» عربي آب چه ميشود؟ «ماء». خاك چه ميشود؟ «تراب». «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً» كسي كه آب دارد، خاك دارد، گندم ندارد، «ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ» (بحارالانوار/ج100/ص65) نفرين بر اين مردم! آب دارد، خاك دارد، باز گندم ندارد. پيداست تن پرور هستند. نميخواهند كشاورزيشان رونق بگيرد.
اما اگر آب نبود، ميشود گفت: بابا آب نبود، كشاورزي نكردم. يا آب داشتيم، خاك نداشتيم. قرآن يك آيه دارد، ميگويد: تو كه آب داري، خاك داري، چرا؟ «كَيْفَ تَكْفُرُون» (آلعمران/101) اين آيه خيلي قشنگ است. «وَ كَيْفَ تَكْفُرُون» كيفَ يعني چطوري؟ «وَ كَيْفَ تَكْفُرُون» شما چرا كافر هستيد؟ «وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُم»، «وَ أَنْتُمْ» يعني شما، «تُتْلى» تلاوت ميشود، «تُتْلى عَلَيْكُم آياتُ اللَّهِ» آيات خدا تلاوت ميشود، «وَ فيكُمْ رَسُولُهُ» پيغمبر هم در شما هست. «وَ فيكُمْ رَسُولُهُ» ميگويد: «كَيْفَ تَكْفُرُون» چرا كافر هستيد؟ هم آياتي داريد، هم«وَ فيكُمْ رَسُولُهُ». چرا گندم ميخريد؟ با اينكه هم آب داريد، هم خاك! چرا كافر هستيد؟ در حالي كه آيات بر شما تلاوت شده، نمونه و الگوي عملي هم داريد. يعني اگر قرآن بود، پيغمبر هم بود، ديگر حق ندارد كسي كافر شود. چون حجت بگوييد... تمام است.
حالا الآن پيغمبر از دنيا رفته است. ميخواهم امامت را بگويم. پيغمبر كه از دنيا رفت، الآن «فيكم رسولُهُ» نيست. پيغمبر در بين ما نيست. پس الآن مانعي ندارد ما كافر شويم. چون خدا گفت: حق نداريد كافر شويد، به دو شرط. يكي آيه باشد و يكي رسول، رسول كه از دنيا رفت. اگر علي بن ابي طالب نباشد و اگر امام عسگري نباشد، امام صادق نباشد، اگر جانشين پيغمبر و يك كسي كه عين پيغمبر است، مثل پيغمبر است، نباشد ما كافر باشيم طوري نيست. چون ميگوييم: خدايا، من كافر شدم تو به من گفتي كافر شو. براي اينكه به من گفتي كافر شويد، به دو شرط. قرآن و رسول، الآن كه رسول از دنيا رفته، پس قرآن، من چون قرآن تنهايي بود، رسول نبود، جايگزين پيغمبر نبود، من كافر شدم.
چرا گندم ميخري در حالي كه آب داري، خاك داري؟ پس يعني اگر آب نبود، خاك نبود، گندم نداشتن ما توجيحي ... امتحان هوش! توجيحي...؟ دارد. يكبار ديگر... آخر پاي تلويزيون آدم بعضي چيزها را دوبار بگويد، بهتر است.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، در قرآن آيهاي داريم، آيهاش هم عرض كنم به حضور شما كه سورهي آل عمران آيهي 101 است. ميگويد: «كَيْفَ تَكْفُرُون» يعني چگونه شما كافر ميشويد، در حالي كه تلاوت ميشود آيات خدا، چرا كافر هستيد؟ آيات تلاوت شده، يعني هم مكتب است، هم رهبر. هم ايدئولوژي است، هم ايدئولوك. هم كتاب طب است، هم پزشك. بنابراين اگر هم آيه است، هم رسول، ديگر چه مرضي است كه غافل شديد؟
حالا اگرهم بگوييم: پيغمبر از دنيا رفت و جانشين ندارد. اگر هم بگوييم: جانشين ندارد، پس ما حق داريم كافر شويم. چون «فيكم رسولُهُ»اش نيست. اگر چهار تا چرخ است ميگويد: چرا نميروي؟ ما ميگوييم: آقا دو تا چرخش از بين رفت، پس حق داريم نرويم. اين بهترين دليل قرآني براي اينكه بايد حتماً امام باشد. «فيكم رسولُهُ» يعني بايد يكي باشد مثل پيغمبر، ما كساني كه سابقهي شرك دارند، و نميدانم نماز صبحشان را سه ركعت خواندند و مست بودند بعضي از اينها كه ميگفتند...
يك نفر از اين بني اميهايها بود نماز صبح را سه ركعت خواند. رفتند ديدند مست است. دهانش را بو كردند، در فيلم امام علي هم نشان دادند. گفت: من امروز حالم خوب است. ميخواهيد بيشتر هم بخوانم، بخوانم. آخر اين «فيكم رسولُهُ» است، اين براي من حجت است؟
4- امامان عليهم السلام داراي ويژگيهاي رسول خدا صلي الله عليه و آله
رسول چه خصوصياتي دارد؟رسول علم غيب دارد. بايد جانشيناش علم غيب داشته باشد. رسول معصوم است. بايد جانشيناش هم معصوم باشد. يك كسي بايد باشد، اين آيه را همهي ايرانيها حفظ هستند. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة» (قدر/4) امام فرمود: با «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة» امامت را ثابت كنيد. چون قرآن ميگويد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1) شب قدر قرآن را فرستاديم. بعد ميگوييم: شب قدر چيه؟ ميگويد: «وَ مَا أَدْرَئكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» (قدر/2) «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيراٌ مِّنْ أَلْفِ شهْرٍ» (قدر/3) بعد ميگويد: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة» ملائكه شب قدر زمين ميآيند. امام فرمود: با همين امام را ثابت كنيد. بگوييد: ملائكه سراغ كه ميروند؟ زمان پيغمبر ملائكه خدمت پيغمبر ميرسيدند. الآن هم بايد يك امام باشد مثل پيغمبر كه ملائكه خدمت او برسند. وگرنه «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة» بيايد خانهي ما! ما كه نفهميديم. خانهي شما آمد؟ ملائكه خانهي چه كسي آمد؟ شايد خانهي صدام رفته باشد!!! وقتي قرآن ميگويد: شب قدر فرشتهها ميآيند. شب قدر هم شيعه و سني ندارد. 1- شب قدر هر سال است. 2- شب قدر هر سال فرشتهها زمين ميآيند. 3- وقتي زمان رسول الله فرشتهها خانهي رسول الله ميروند، پس بعد از رسول الله هم بايد يك كسي باشد تمام كمالات رسول الله را داشته باشد كه فرشتهها بر او نازل شوند. بايد به آن بيارزد كه اين همه فرشته بيايد كجا برود. بيايد خانهي من؟ خانهي شما؟ اين مسألهي، ماجرا براي اصل امامت است.
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» (بحارالانوار/ج8/ص368) اين حديث را هم شيعه گفته و هم سني. اين تواتر معنوي است. يعني با الفاظ مختلف به حضور شما عرض كنم كه اين معنا ثابت شده است. شيعه و سني گفتهاند. وظيفهي ما چيه؟ مسؤوليت ما چيه؟
5- وظايف ما در برابر امام زمان عليه السلام
اول شناخت امام است. امام را بشناسيم. در هر خانهاي يك كتاب امام شناسي باشد. منتهي نويسندهاش يك آدم دانه درشتي باشد. يك آدم مُلايي باشد. يك كتاب امامت باشد. آشنايي با كتب مفيد. با متخصصين يك آشنايي داشته باشيم. مدعيان دروغ را بشناسيم. كسي حق ندارد امام زمان را يدك بكشد. ما داشتيم آدمهايي را كه ميگفتند: ما اصلاً مرجع نميخواهيم. خودمان با امام زمان رابطه داريم. اينها مدعيان دروغگو هستند. بشناسيم، هركسي يك روزي نگويد: من با امام زمان رابطهام چيه؟ فلاني با غيب رابطه دارد. فلاني رجعت ميكند. چه كسي بعثت ميكند. مدعيان دروغگو را بشناسيم. اول معرفت است.2- مودت و محبت است. 3- اطاعت است. 4- حمايت است. حمايت مالي، مال امام زمان را بدهيم. هر درآمدي بيست درصدش براي امام زمان است. سهم امام! حمايت مالي.
اگر كسي مال امام زمان را نميدهد، ولي حاضر است دو ليتر گريه كند براي زهرا(س). ميگوييم: چرا گريه ميكني؟ ميگويد: آخر حق زهرا را قطع كردند. ميگوييم: خوب تو هم كه حق امام زمان را قطع كردي. آنها فدك را ندادند، تو هم سهم امام را ندادي. چه فرقي ميكند؟
6- وعده قرآن كريم به جهاني شدن اسلام
حمايت نيروي انساني. ما طلبه كم داريم. ببينيد اين قرآن است. سه مرتبه اين كلمه در قرآن آمده است. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه» (توبه/33) اينكه خواندم آيهي قرآن بود و سه بار با همين عبارت آمده است. ترجمهاش اين است: اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. اسرائيل بالا برود، پايين بيايد. آمريكا بالا برود، پايين بيايد، «يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2)، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه»، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا» (مائده/9) خدا وعده داده، كه حكومت كرهي زمين دست مؤمنين و متقين باشد. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» (اعراف/128)، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» (طه/132) خيلي آيه داريم كه آيندهي جهان دست امام زمان است. رهبر را ذخيره كرده امام زمان، شك هم نكنيد كه حالا چون به مناسبت شب شهادت امام عسگري بحث را گوش ميدهيد. امام عسگري كه شهيد شد، امام زمان به امامت رسيد. امام زمان دو سه سال است، سه، چهار سالش بود. اين فلش كامپيوتر در جيبتان نداريد؟ يك نفر به من بده! من اين مثل را يكبار زدم، يكبار ديگر هم بزنم. آن نوكش را بدهيد. تشكر...
اين تكراري است ولي همه مردم هر لحظه پاي تلويزيون نيستند. يك چيزي را بايد بيست بار در شبكههاي مختلف تكرار كرد كه اين در ذهن بماند. سؤال اين است. شما ميگوييد امام زمان سه ساله به امامت رسيد. بچهي سه ساله ميتواند امام شود؟ ميگوييم:بله. ميگوييم: از نظر قرآن ميگويي يا غير قرآن؟ اگر از نظر قرآن ميگويي بچهي در گهواره هم پيغمبر شد. حضرت عيسي در گهواره گفت: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا» (مريم/30) اين براي اينكه اگر مسلمان هستي كه قرآن ميگويد. اگر مسلمان نيستي، اين فلش كامپيوتر جواب تو است. اين فلش كامپيوتر يك سانت در يك سانت است. اين يك مورد. 2- فلز هم هست. درونش هم خالي است. يعني به اندازهي يك تخمه كدو و تو خالي. اين را به كامپيوتر وصل ميكني، وقتي وصل به كامپيوتر كردي در فاصلهي چند لحظه صد هزار صفحه به اين منتقل ميشود. چه كسي اين را ساخت؟ مهندس! مهندس چه ساخت؟ فلز ساخت. منتهي چيزي ساخت كه علوم از فلز به فلز منتقل شود. يعني مطالب آن كامپيوتر در اين بيايد. اگر انسان توانست علم را از فلز به فلز منتقل كند، خداي انسان نميتواند علم امام عسگري را به بچهي سه ساله منتقل كند؟ اين جوابش است.
امام زمان چطور عمرش طولاني است؟ اشكالي دارد؟ ما دليلي داريم كه عمر بايد چقدر باشد؟ پير نميشود؟ نه. مگر ميشود آدم پير نشود؟ آره. موي مژهي شما هيچوقت پير نميشود. هشتاد سال موي مژه و موي ابرو هشتاد سال تكان نميخورد. يك سانتي آن موي سر و صورت است. هر هفته درميآيد. اصلاح ميروي، هفتهي ديگر باز بلند ميشود. پوست يكي، گوشت يكي، نان يكي، آب يكي است. كربن يكي و اكسيژن يكي است. خدا اراده كرده اين مو ثابت، اين مو متغير باشد. همان خدايي كه در يك صورت يك مو را ثابت كرد و يك مو را متغير، در جامعه يك نفر را ثابت نگه ميدارد و ما متغير هستيم. اشكالي ندارد. هم بايد بشناسيم.
ما براي اينكه اسلام كرهي زمين را بگيرد، چه ميخواهيم؟ يك رهبر ميخواهيم. خدا امام زمان(ع) را ذخيره كرده است. خدايا قلبش را براي هميشه از ما راضي كن. (الهي آمين)
يك قانون ميخواهيم كه اين قانون تحت تأثير حزب و سياست و عقده و كينه و خط بازي و هوسها و غرايز نباشد. آن قانونش هم در قرآن ذخيره شده است. منتهي حالا بايد بياييم از قرآن استفاده كنيم. فكر نكنيد قرآن فهميده شده است. هركسي يك چيزي از قرآن را فهميده و كتابي هم نوشته است. ولي قرآن هنوز كشف نشده است.
من چند وقت پيش در شهرداري تهران، صحبت ميكرديم. همهي مديران و شهردارها و همه بودند، از شوراي شهر، و خيليها بودند. جلسهي سنگيني بود گفتم: شما فكر ميكنيد قرآن براي شهرداري چيزي نگفته؟ اخيراً من وارد يك كار شدم، تا الآن كه خدمت شما هستم حدود 500 نكته راجع به شهرداري پيدا كردم در قرآن و روايات. ممكن است پاي تلويزيون بگوييد: يكي را بگو. ميگويم! شهرداري وظيفهاش اين است كه ماشين قراضهها را فرسوده را بخرد، بدون اينكه ظلم شود. يك پولي هم به صاحبش بدهد و بگويد: اين وام، برو ماشينت را نو كن. از كجاي قرآن درميآيد؟ قرآن ميگويد: «وَ الْخَيْلَ» يعني اسب، «وَ الْبِغالَ» با (غ)، يعني قاطر،«وَ الْحَميرَ» الاغ، «وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ» (نحل/8) به ترتيب هم مينويسد. اول اسب، دوم قاطر و سوم الاغ. «لِتَرْكَبُوها» اين مركب شماست، سوارش شويد. بعد ميگويد: «وَ زينَةً» ضمن اينكه مركب است، زينت هم هست. ماشين قراضه كه دود ميكند، خيابان را كثيف ميكند، اين «لِتَرْكَبُوها» هست، اما زينت نيست. پس هيچ اشكال ندارد يكي از وظايف شهرداري اين باشد كه ماشينهاي دودزا و ماشينهاي فرسوده را بخرد، يك وامي بدهد، منتهي به طرف ظلم نشود. از همين «وَ زينَةً» درميآيد كه سيماي شهر بايد هميشه زينت باشد. تازه وقتي ميگويد: «وَ زينَةً» شايد با يك پيچ. البته اين ديگر پيچ دارد. با يك پيچ شايد بشود اين را هم فهميد. كه بايد رفتگر هم داشته باشيم. چون اگر اسب و قاطر و الاغ برود و هي آلودگيهايشان را هم در كوچه بريزند، كوچه پر از پشكل ميشود. اين چه شهر اسلامي است؟ اين كوچهها پر از پشكل است. از «وَ زينَةً» معلوم ميشود كه رفتگر هم بايد باشد. چون ميگويد: سوار شويد، ولي بايد زينت هم باشد. يعني هم خود ماشينت زينت باشد و هم محلي كه ماشين ميرود بايد آلوده نباشد. اولي روشن است و دومي با يك كمي پيچ است.
سالمندان، شهرداري در هر محله يك خانه خريده به نام خانهي... سراي محله! سيصد و هفتاد خانه خريده است. خوب پس شهرداري پولدار است. حالا كه پولدار است، يك خانه هم بخرد، در هر محله، محلهي سالمندان، هزارمتر زمين بخرد، هركاري ميكند، دور تا دورش اتاق باشد، دو طبقه، پنج طبقه، سوييت، سوييت، بنده اگر پدر و مادرم پير شد، خانهام آپارتمان است، خانوادهام، يا خودم نميتوانم با اين پيرمرد زندگي كنم، سالمندان نبرم بگذارم كيلومتر چند. يا در خانهي خودم باشد اگر اتاق دارد. يا حداقل در محلهام باشد. كه صبح به صبح سرش بزنم. چون قرآن نميگويد: او را سالمندان بفرستيد. ميگويد: «عِنْدَكَ الْكِبَر» (اسراء/23)، «عِنْدَكَ» ترجمهاش را ميدانيد. يعني نزد تو. اگر پدرت و مادرت، هردو يا يكي از آنها نزد تو پير شد، نه يعني كيلومتر چند پير شد. گفته: «عِنْدَكَ» گفته پدرت، كه هر روز صبح به صبح بتوانيد به او سر بزنيد. ببينيد، محل زباله كجا باشد. قبرستان كجا باشد؟ نرخها چه باشد؟ درختها چه باشد؟ كشتارگاه كجا باشد؟ رفت و آمد چه باشد؟ نرخ چه باشد؟ اين بايد يكبار ديگر قرآن را نگاهش كنيم. آب بايد آب سالم باشد.
قديم كه لولهكشي نبود، در هر چند محلهاي يك چاه آب بود، اين آب جويها در خانهها ميرفت. در تهران يك محلهي به نظرم ميدان قيام است. كوچهي شترداران! اين كوچه شترداران كوچهي آخر بود، آب به آنجا نميرسيد، هميشه آب گلي ميرفت. خانههايي كه نزديك چاه بود آبش تميز بود. اين آب... در كوچهي شترداران يك منبري بود، اين روزهاي عاشورا كه شاه روضه ميخواند، مثلاً ناصرالدين شاه، اين ميرفت آنجا روضه ميخواند. مردم هم ميگفتند: دويست سالي، يكبار تو ميروي نزد شاه روضه ميخواني. از شاه يك ورقه بگير، يك چاه در محلهي ما بزند. ما هميشه آب آخر هستيم، و هميشه آبهاي لجن آخر جوي به ما ميرسد. اين واعظ گفت: «إِنْ شاءَ اللَّه» امروز ميگويم. رفت بالاي منبر و ديد ناصرالدين شاه هم نشسته، گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم». حالا مثلاً ميگويم ناصرالدين شاه، شايد مظفرالدين شاه بوده و هركسي بوده. اعلي حضرت آن زمان! گفت: اعلي حضرت، من ميخواهم امروز تفسير بگويم. تفسير سورهي نوح را شروع كرد. نوح به پسرش گفت: ايمان بياور سوار كشتي شو. وگرنه خدا امروز همهي كفار را غرق ميكند. همه زمين زير آب ميرود و همه كفار غرق ميشوند. مگر اينهايي كه ايمان آوردند و سوار كشتي شدند. ايمان بياور و سوار شو! «يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا» (هود/42) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. پسر نوح گفت: نه من اگر ببينم دنيا را آب ميگيرد، من ميروم قارهي آسيا. نوح گفت: پسرم آسيا را هم آب ميگيرد، گفت: ميروم ايران. گفت: پسرم ايمان بياور و سوار شو، لجبازي نكن. ايران هم آب ميگيرد! گفت: ميروم تهران. گفت: پسرم تهران را هم آب ميگيرد، گفت: ميروم كوچه شترداران! (خنده حضار) گفت: خوب اگر كوچهي شترداران ميروي، به آنجا هيچوقت آب نميرسد. (خنده حضار) بعد گفت: اعلي حضرتا! كوچه شترداران زمان نوح هم كه همهجا آب بود، آب نداشت. امان از آخوند! (خنده حضار) زمين و آسمان را چه قشنگ به هم بافت. اينها هنراست.
مسألهي آب آشاميدني، مسألهي جويها، درختها، سد معبرها، نرخ اجناس، امنيت، همهي اينها نكته دارد. حالا اگر خدا توفيقي بدهد، آرزو بر پيرها عيب نيست.
7- حمايت از امام زمان عليه السلام با گسترش حوزههاي علميه
1- ما بايد امام را بشناسيم. 2- مدعيان دروغگو و حقهبازان را هم بشناسيم. 3- هم بايد حمايت مالي كنيم. سهم امام و خمس بدهيم، 4- هم بايد حمايت نيروي انساني كنيم. اگر پسري داريم، بفرستيم طلبه شود. دانشگاه خوب است. ولي الآن دانشگاه اشباع است. واقعاً اشباع است. ما به قول رئيس جمهور تا سه سال ديگر شايد هفت ميليون تقريباً با كم و زيادش، بيكار داشته باشيم كه نيمي از اينها با كم و زيادش ليسانس و فوق ليسانس هستند. ولي طلبه كم داريم. بسياري از مساجد ما روحاني ندارد. شهرهاي ما قاضي ندارد. مراكزي داريم هنوز امام جمعه نداريم. مفسّر نداريم، فقيه نداريم، اگر هفتصد تا، ششصد تا، نميدانم چند تا اگر اينقدر فرماندار داريم، اگر پانصد تا فرماندار داريم، پانصد تا مجتهد در ايران نداريم. يا اگر هم داريم من نميدانم. فقيه، قاضي، استاد، مفسر، اينها را نداريم. پسرتان را بفرستيد، طلبه شود. اگر پسر داريد بفرستيد طلبه شود. اين حمايت امام زمان است. غصه هم نخوريد، اگر بنا باشد گرسنگي بخورد، تاجر طلا هم باشد، ورشكست ميشود. اگر هم بنا است گرسنگي نخورد، طلبه هم باشد وضعش خوب ميشود. اينطور نيست كه فكر كنيد تاجر شود، اوه... طلبه شود بدبخت ميشود. نخير! خيلي از تاجرها هم بدبخت هستند. خيلي آخوندها اوه... (خنده حضار)
قديم پدر من تاجر بود. وقتي من را فرستاد طلبه شوم، در و ديوار به او نق زدند. كه بابا پسرت آخوند شود گرسنگي خواهد خورد. ما هم كه در عمرمان گرسنگي نخورديم. البته يكبار من گفتم: يعني چه، هي گفتند: طلبگي نان خالي دارد، ما يكبار هم نشد نان خالي بخوريم. تصميم گرفتم يكبار در مدرسهي آقاي گلپايگاني بودم، خدا رحمتش كند. گفتيم: يك روز نان خالي بخوريم. رفتيم نان گرفتيم و نشستيم خورديم. وسط نان خوردن ما يك مشت مهمان از كاشان آمد. سفره را جمع كردم و دويدم دكان كبابي، گفتم: بابا خدا نميخواهد تو نان خالي بخوري. (خنده حضار)
ما مشكلمان مشكل ايمان است. جوان ميگويد: ازدواج كنم خرجي از كجا بياورم. يعني چه؟ يعني خدايا اگر من يكي باشم قدرت داري. اگر با همسرم دو تا شديم، تو ديگر قدرت نداري به ما روزي بدهي. اين مشكل ايماني دارد. يا ميگويد: من خرجي يك بچه را ميتوانم. اما دو تا بچه ديگر خرجي از كجا بياورم؟ يعني خدايا اگر من دو تا بچه داشته باشم، تو قدرت داري. پنج تا بچه داشته باشم، تو ديگر قدرت نداري. ما مشكلمان مشكل اعتقادي است. هنوز باور نكرديم. ما داخل دين شديم، دين داخل قلب نشده است. در قرآن دو تا دخول است. يك دخول كه مردم داخل دين ميشوند. «يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) يك آيه داريم ميگويد: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُم» (حجرات/14) ما هنوز به باور نرسيديم. حمايت مالي، حمايت نيروي انساني، بعد از شناخت.
من يكي دو حديث هم برايتان بخوانم. يك صلواتي بفرستيد(صلوات حضار)
8- معارف دين در سخن امام حسن عسكري عليه السلام
شب شهادت امام حسن عسگري است، دو حديث از امام حسن عسگري بخوانم. امام حسن عسگري(ع) فرمود: صراط مستقيم راهي است كه از كوتاه فكري بالاتر، از بلند پروازي پايينتر. «الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ فَأَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ فِي الدُّنْيَا فَهُوَ مَا قَصُرَ مِنَ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِير» (بحارالانوار/ج8/ص69) راه مستقيم راهي است كه نه افراط باشد، نه تفريط. نه بلند پروازي كني، نه كوتاه فكري. اين يك مورد.
امام عسگري فرمود: زماني كه ما غايب هستيم، «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاء» (بحارالانوار/ج2/ص88) اين حديث هم براي امام عسگري است. اگر مجتهدي را ديديد، كه «صَائِناً لِنَفْسِهِ» محافظ نفسش است. «حَافِظاً لِدِينِهِ» حافظ دينش است، «مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ» طبق هوا و هوس حركت نميكند، «مُطِيعاً لِأَمْرمَوْلَاه» عادل عادل است، «فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه» مردم بايد از او تقليد كنند. ضمناً به شما هم بگويم، روي كرهي زمين يك نفر هم نيست كه تقليد نكند. شما در كل كرهي زمين يك نفر را پيدا نميكني كه لباسش را به خياط ندهد. بيمار ميشود نزد پزشك نرود. خانهاش را به مهندس ندهد. تقليد يعني رجوع به كارشناس، منتهي شيعه، كارشناس را گفته حتماً بايد فقيه باشد. عادل باشد، ما وظيفه نداريم به حرف عرفا گوش بدهيم. عارف ديد، ديد كه ديد! به من چه كه ديد! ما اگر عارف فقيه بود، قبول ميكنيم. اما اگر عارف فقيه نبود، حق نداريم به حرفش گوش بدهيم. امام عسگري فرموده بايد فقيه باشد. كسي كه كمتر از سي، چهل سال درس ميخواند فقيه نيست. اگر خوش استعداد باشد بايد سي، چهل سال درس بخوانند. اگر تيزهوش باشد. اينطور نيست كه حالا چهار سال بخواند ليسانس و شش سال بخواند ارشد و چند سال بخواند... اينطور نيست. شش سال و هشت سال نيست. اگر كسي فقيه بود، نه هرفقيهي، «مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ» دنبال هوسش نباشد. «مُطِيعاً لِأَمْرمَوْلَاه» امام عسگري فرمود: مردم بايد از او تقليد كنند. بعد فرمود: «وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُم» (بحارالانوار/ج2/ص88) بعضي فقها اينطور هستند، نه همه آنها. ممكن است افرادي فقيه هم باشند، اما آن شرايط ديگر را نداشته باشند. اين هم حديثي ديگر.
امام عسگري يك حديث ديگر هم فرمود. «وَ إِيَّاكَ وَ الْإِذَاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئَاسَة» (بحارالانوار/ج50/ص296) مواظب باش عمرت را ضايع نكني. مواظب باش دنبال پست نروي. «فَإِنَّهُمَا يَدْعُوَانِ إِلَى الْهَلَكَة» كسي كه عمرش را تلف كند و دنبال پست بگردد، هلاك ميشود. اين هم از امام عسگري است.
ضايع كردن عمر، شبهاي زمستاني چه ميكنيد؟ حدود پنج و نيم غروب ميشود. حدود ده و نيم ميخوابيم. پنج ساعت شب، پنج ساعت! لااقل دو ساعت مطالعه كنيد، لااقل يك ساعت مطالعه كنيد. اين شب يلدا تلويزيون ما تبليغش اين است كه امشب بياييد هنداونه بخوريم. يا آجيل بخوريم و يا برويم خانهي پدر بزرگ. مگر هندوانه خوردن چقدر طول ميكشد؟ مادر بزرگ را هم برو يك ساعت ببين. آخر پنج ساعت است. پنج ساعت تو هندوانه خوردي؟ يك مقداري عمرمان را تلف نكنيم. اين شبهاي زمستاني، يك دور كتابهاي مرحوم مطهري را مطالعه كنيد.
امام عسگري فرمود: عمرت را ضايع نكن. دنبال رياست نرو. اگر رياست سراغت آمد، قبول كن. تو دنبالش نرو. دنيا مثل سايه است. دنيا مثل درياست، قايق را ميشود روي دريا انداخت، اما اگر آب در قايق برود، قايق روي آب باشد طوري نيست. ولي آب نبايد داخل برود. پست را به تو دادند، قبول كن. اما شما سراغ پست نرو. مثل سايه، سايه عقب انسان ميرود. نخ عقب سوزن برود طوري نيست. اما سوزن نبايد عقب اين نخ برود. يكوقت ميآيند ميگويند: آقا اين پست را بگير، خيلي خوب! اگر آمدند آنوقت خدا فرستاده است. اگر خدا فرستاد كمك هم ميكند. اما تا رفتي سراغ پست، دليل نيست كه موفق باشي. چون خودت پست طلب بودي، رياست طلب بودي، خدا قول نداده كه دنبال هوس تو برود. اما اگر دنبالش نرفتي، خدا به تو ميدهد و...
ما در جبهه بوديم يكبار در راديو شنيديم كه امام فرمود: قرائتي نمايندهي من در نهضت سواد آموزي شد. نهضت سواد آموزي! آمديم گفتيم: نمايندهي امام شديم، يعني بايد چه كنيم؟ نهضت سواد آموزي كجا هست و برنامهاش چيست؟ همينطور گفتند: ديگرامام دستور داده، هيچي نگو! چشم! ما سي سال در نهضت بوديم و خيلي هم خوشحال هستيم. ميليونها آدم را باسواد كرديم. البته من باسواد نكردم. يك نفر را هم باسواد نكردم. ما گنبد هستيم. گنبد علامت مسجد است. نمازها را آن زير ميخوانند. ما آرم نهضت هستيم ولي نمازها را آن زير ميخوانند. ولي خوب ميليونها نفر باسواد شدند.
ما يكوقت كه مملكت را از شاه گرفتيم، تقريباً پنجاه درصد بيسواد بودند. الآن تقريباً ده درصد بيسواد داريم. زير پنجاه سال البته، موفق بوديم. خيلي از نهضتيها رفتند به كجاها رسيدند. ما نهضتي داريم استاد حوزه است. از نهضت رفت تا مجتهد شد. نهضتي داريم پزشك است. فوق ليسانس داريم. ليسانس كه خيلي داريم. ديپلم كه الي «ما شاءَ اللَّه» داريم. «الْحَمْدُ لِلَّه»، چطور شد كه اگر يك كارخانه پنير افتتاح شد، اين كمك است. حالا اگر يك بيسوادي به ليسانس رسيد، اين به اندازهي يك كارخانه نميارزد؟ ما خيلي هم خوشحال هستيم. اگر سراغ پست رفتي شكست خوردي. يعني خدا قول نداده كه كمكت كند. اما اگر پستي را گفتند وظيفهي تو است، قبول كن. بگو: اگر كسي ديگر نيست و وظيفهي من است، قبول ميكنم. امام عسگري پيغام داد سراغ پست نرويد. اما اگر پست آمد به عنوان امانت قبول كنيد.
يك سلام به امام عسگري در سامرا بدهيم. «السلام عليك يا ابامحمد، يا حسن ابن علي، ايها الزكي العسگري يابن رسول الله، يا حجة الله علي خلقه، يا سيدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا، يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله»
پدر امام زمان است. آغاز امامت امام زمان را تبريك ميگوييم. تمام تشكيلات فرهنگي، سازمانها، آموزش و پرورش، روحانيون، طلاب، حوزهها، همه راجع به شناخت امام زمان يك كلاسهايي را زدند. ما هم در قم، البته ما كه ميگويم يعني دوستان. سيصد تا فارغالتحصيل داريم. مركز تخصصي مهدويت ده، دوازده سال است درست شده است. طلبههايي كه 1- ديپلم دارند، 2- ده سال درس حوزه خواندند. بعد از ديپلم و ده سال آمدند تخصصي مهدويت ديدند. الآن در شهرها ميروند. پارسال ما حدود دو هزار صحبت داشتيم. از فلان دانشگاه، از فلان منطقه، از فلان پادگان تلفن ميكنند، ميبرند و اينها را كلاس ميگذارند. يك دورههايي ببينيم كه ما امام زمانمان را بشناسيم و احياناً اگر شبههاي هم وارد شد، بتوانيم جواب بدهيم. حالا اين مؤسسهي ما يكي از مؤسسات است. مؤسسههاي ديگر هم هست. در هر خانهاي اسم بچههايتان را مهدي بگذاريد. خودتان را آماده كنيد، سهم امام زمان را بدهيد. يك بچه هم داريد بفرستيد وقف امام زمانش كنيد. از گرسنگي نترسيد. خدا، امام زمان طرف را دارد. دم بزنگاه كمك ميرساند. كمكهاي غيبي ميرسانند.
خدايا بالاترين درجهي ايمان، معرفت، مودت و اطاعت را نسبت به خودت و اوليائت را نصيب همه ما بفرما. قلب امام زمان را از الآن تا ابد از ما راضي بفرما.
1- آيه 44 سوره نحل بر چه امري تأكيد دارد؟
1) قرآن، بيانگرحقايق است
2) پيامبر، مبين قرآن است
3) قرآن، مويد پيامبر است
2- آيه 101 سوره آل عمران، چه امري را موجب اتمام حجت بر مردم ميداند؟
1) آيات قرآن كريم
2) حضور رسول خدا در ميان مردم
3) هر دو مورد
3- بر اساس روايات، چه كساني به مرگ دوران جاهليت ميميرند؟
1) كساني كه اسلام را نشناسند
2) كساني كه امام زمان خود را نشناسند
3) كساني كه پيامبران الهي را نشناسند
4- وظيفه ما در برابر امام زمان عليه السلام چيست؟
1) معرفت و مودّت
2) اطاعت و حمايت
3) معرفت، مودَت، اطاعت، حمايت
5- امام عسكري عليه السلام، مردم را دوران غيبت، به تبعيت از چه كساني فرمان دادند؟
1) عالمان زاهد
2) عالمان عارف
3) عالمان عادل
تاريخ پخش: 19/10/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندههاي عزيز زماني بحث را ميبينند كه شب شهادت امام يازدهم است، و آغاز امامت امام زمان. مطالبي را ميخواهم خدمت شما بگويم كه ديشب اينها را مطالعه كردم.
يك كسي در صدر اسلام يك جملهاي گفته، حالا كه بوده كار نداشته باشيد. جمله اين بود كه قرآن ما را بس است. «كفانا حسبنا كتاب الله» ما قرآن داريم، ديگر اهل بيت را نميخواهيم. اين حرف قرآني است يا ضد قرآني؟ من خواهش ميكنم اگر طلبه، استاد دانشگاه، معلم، امور تربيتي، اصلاً همه ايرانيها اين تكه را گوش بدهند. دو، سه دقيقه است. ولي يك بحث جاندار قرآني است. ابتدا به مناسبت شهادت امام عسگري(ع)، براي شادي روحش صلوات بفرستيد.
1- آيا قرآن به تنهايي كافي است؟
آيا قرآن به تنهايي كافي است؟ شيعهها هم خيلي وقتها ميپرسند: آقا اين حكم را كجاي قرآن نوشته است؟ ميگوييم: در قرآن ننوشته، ولي مگر ما فقط قرآني هستيم؟ قرآن و اهل بيت با هم هستند. وگرنه فقط قرآني باشي در كار ميماني. نماز صبح چه كسي گفته دو ركعت است؟ هيچ جاي قرآن نگفته نماز صبح دو ركعت است. نماز مغرب سه ركعت است. نماز ظهر چهار ركعت است. قرآن فقط گفته: «أَقيمُوا الصَّلاةَ» ركعاتش در قرآن نيست. اگر شما خواسته باشي هر چيزي را بگويي: كجاي قرآن نوشته است؟ طواف هم در قرآن نگفته هفت تا. فقط گفته: «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ» (حج/29) دور كعبه طواف كنيد، اما شش تا و هفت تا و هشت تا نيست. هزاران نكته هست كه در قرآن نيست. ولذا به ما گفتند: اين مايه است، باقياش را از اهل بيت بگيريد. بيخود كسي نگويد: كجاي قرآن نوشته. بايد گفت: كجاي دين گفته. حالا يا قرآن، يا روايات پيغمبر، يا روايات اهل بيت.
ميخواهم دليل قرآنياش را بگويم. ميخواهم بگويم: اين حرف غلط است كه بگوييم: قرآن كافي است. خود قرآن ميگويد: من كافي نيستم. چطور؟ چند آيه برايتان ميگويم.
2- پيامبر اكرم، مفسر و مبين قرآن كريم
قرآن ذكر است، با اينكه قرآن ذكر است. چون خدا ميفرمايد: «وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَك» (انبياء/50) «وَ هذا» اين قرآن ذكر است. اما در عين حال ميگويد: كافي نيست. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» (غاشيه/21) يعني تو هم بايد تذكر بدهي. خود قرآن ذكر است، اما كافي نيست، مذكر هم لازم است. يعني اين ذكر بايد يك كسي هم...
آيهي ديگر داريم. قرآن ميگويد: «هذا بَيان» (آلعمران/138) با اينكه قرآن بيان است. «هذا بَيان» آيهي قرآن است. اما به پيغمبر ميگويد: «لِتُبَيِّن» (نحل/44) تو هم بايد بيان كني. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاس» تو هم بايد براي مردم بيان كني. خود قرآن بيان است. اما به پيغمبر ميگويد: تو هم بايد بيان كني. اگر قرآن كافي بود ديگر اين لازم نبود. خود قرآن ذكر است. ميگويد: نه، كافي نيست. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ»! ميگويد: «هذا بَيان» ميگويد: كافي نيست. «لِتُبَيِّن»! تو هم بايد بيان كني.
قرآن «هدي»، «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ» (بقره/2) قرآن هدايت است. با اينكه خود قرآن هدايت است، خدا به پيغمبرش ميگويد: «إِنَّكَ لَتَهْدي» (شوري/52) به درستي كه تو هم «لَتَهْدي» بايد هدايت كني. خود قرآن موعظه است. «مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» (يونس/57) خود قرآن موعظه است. با اينكه خود قرآن موعظه است، ميگويد: «وَ عِظْهُم» (نساء/63) پيغمبر تو هم به مردم موعظه كن. «وَ عِظْهُم» تو موعظه كن.
قرآن بشير و نذير است. بشارت ميدهد، هشدار ميدهد، بشير و نذير است. بشارت ميدهد و نذير، انذار ميكند. هشدار ميدهد. شاديها را خبر ميدهد، خبر شادي ميدهد و خبر تلخي هم ميدهد. هم ميگويد: بهشت است و هم ميگويد: جهنم است. اما در عين حال ميگويد: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِر» (نازعات/45) پس اين از بين رفت. اين كلمه از بين رفت. «كفانا كتاب الله» لغو است. كجاي قرآن نوشته لغو است، قرآن ذكر است، اما ذكر مذكر ميخواهد. بيان است، بيان، «لِتُبَيِّن». «هدي»، «تَهدي»، موعظه، «عِظْهُم»، بشير، نذير، «مُنذر» اين يك بحث يكي دو دقيقهاي براي شيعه و سني مفيد است. كسي نگويد. قرآن بدون اهل بيت مثل سوزن بينخ است. چيزي دوخته نميشود.
3- اتمام حجت با وجود قرآن و پيامبر
يك آيهي ديگر هم هست راجع به اصل امامت است كه حرفي كه ميزنم خيلي ريشهاي است. خيلي ريشه دارد، عميق است. خدا به پيغمبر ميگويد: ببينيد اگر شما آب داريد، خاك هم داريد. ميگويد: ديگر چرا كشاورزي نميكنيد؟ كسي كه آب دارد و خاك دارد چرا كشاورزي نميكند. يك حديث داريم، «من وجد...» عربي آب چه ميشود؟ «ماء». خاك چه ميشود؟ «تراب». «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً» كسي كه آب دارد، خاك دارد، گندم ندارد، «ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ» (بحارالانوار/ج100/ص65) نفرين بر اين مردم! آب دارد، خاك دارد، باز گندم ندارد. پيداست تن پرور هستند. نميخواهند كشاورزيشان رونق بگيرد.
اما اگر آب نبود، ميشود گفت: بابا آب نبود، كشاورزي نكردم. يا آب داشتيم، خاك نداشتيم. قرآن يك آيه دارد، ميگويد: تو كه آب داري، خاك داري، چرا؟ «كَيْفَ تَكْفُرُون» (آلعمران/101) اين آيه خيلي قشنگ است. «وَ كَيْفَ تَكْفُرُون» كيفَ يعني چطوري؟ «وَ كَيْفَ تَكْفُرُون» شما چرا كافر هستيد؟ «وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُم»، «وَ أَنْتُمْ» يعني شما، «تُتْلى» تلاوت ميشود، «تُتْلى عَلَيْكُم آياتُ اللَّهِ» آيات خدا تلاوت ميشود، «وَ فيكُمْ رَسُولُهُ» پيغمبر هم در شما هست. «وَ فيكُمْ رَسُولُهُ» ميگويد: «كَيْفَ تَكْفُرُون» چرا كافر هستيد؟ هم آياتي داريد، هم«وَ فيكُمْ رَسُولُهُ». چرا گندم ميخريد؟ با اينكه هم آب داريد، هم خاك! چرا كافر هستيد؟ در حالي كه آيات بر شما تلاوت شده، نمونه و الگوي عملي هم داريد. يعني اگر قرآن بود، پيغمبر هم بود، ديگر حق ندارد كسي كافر شود. چون حجت بگوييد... تمام است.
حالا الآن پيغمبر از دنيا رفته است. ميخواهم امامت را بگويم. پيغمبر كه از دنيا رفت، الآن «فيكم رسولُهُ» نيست. پيغمبر در بين ما نيست. پس الآن مانعي ندارد ما كافر شويم. چون خدا گفت: حق نداريد كافر شويد، به دو شرط. يكي آيه باشد و يكي رسول، رسول كه از دنيا رفت. اگر علي بن ابي طالب نباشد و اگر امام عسگري نباشد، امام صادق نباشد، اگر جانشين پيغمبر و يك كسي كه عين پيغمبر است، مثل پيغمبر است، نباشد ما كافر باشيم طوري نيست. چون ميگوييم: خدايا، من كافر شدم تو به من گفتي كافر شو. براي اينكه به من گفتي كافر شويد، به دو شرط. قرآن و رسول، الآن كه رسول از دنيا رفته، پس قرآن، من چون قرآن تنهايي بود، رسول نبود، جايگزين پيغمبر نبود، من كافر شدم.
چرا گندم ميخري در حالي كه آب داري، خاك داري؟ پس يعني اگر آب نبود، خاك نبود، گندم نداشتن ما توجيحي ... امتحان هوش! توجيحي...؟ دارد. يكبار ديگر... آخر پاي تلويزيون آدم بعضي چيزها را دوبار بگويد، بهتر است.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، در قرآن آيهاي داريم، آيهاش هم عرض كنم به حضور شما كه سورهي آل عمران آيهي 101 است. ميگويد: «كَيْفَ تَكْفُرُون» يعني چگونه شما كافر ميشويد، در حالي كه تلاوت ميشود آيات خدا، چرا كافر هستيد؟ آيات تلاوت شده، يعني هم مكتب است، هم رهبر. هم ايدئولوژي است، هم ايدئولوك. هم كتاب طب است، هم پزشك. بنابراين اگر هم آيه است، هم رسول، ديگر چه مرضي است كه غافل شديد؟
حالا اگرهم بگوييم: پيغمبر از دنيا رفت و جانشين ندارد. اگر هم بگوييم: جانشين ندارد، پس ما حق داريم كافر شويم. چون «فيكم رسولُهُ»اش نيست. اگر چهار تا چرخ است ميگويد: چرا نميروي؟ ما ميگوييم: آقا دو تا چرخش از بين رفت، پس حق داريم نرويم. اين بهترين دليل قرآني براي اينكه بايد حتماً امام باشد. «فيكم رسولُهُ» يعني بايد يكي باشد مثل پيغمبر، ما كساني كه سابقهي شرك دارند، و نميدانم نماز صبحشان را سه ركعت خواندند و مست بودند بعضي از اينها كه ميگفتند...
يك نفر از اين بني اميهايها بود نماز صبح را سه ركعت خواند. رفتند ديدند مست است. دهانش را بو كردند، در فيلم امام علي هم نشان دادند. گفت: من امروز حالم خوب است. ميخواهيد بيشتر هم بخوانم، بخوانم. آخر اين «فيكم رسولُهُ» است، اين براي من حجت است؟
4- امامان عليهم السلام داراي ويژگيهاي رسول خدا صلي الله عليه و آله
رسول چه خصوصياتي دارد؟رسول علم غيب دارد. بايد جانشيناش علم غيب داشته باشد. رسول معصوم است. بايد جانشيناش هم معصوم باشد. يك كسي بايد باشد، اين آيه را همهي ايرانيها حفظ هستند. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة» (قدر/4) امام فرمود: با «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة» امامت را ثابت كنيد. چون قرآن ميگويد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1) شب قدر قرآن را فرستاديم. بعد ميگوييم: شب قدر چيه؟ ميگويد: «وَ مَا أَدْرَئكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» (قدر/2) «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيراٌ مِّنْ أَلْفِ شهْرٍ» (قدر/3) بعد ميگويد: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة» ملائكه شب قدر زمين ميآيند. امام فرمود: با همين امام را ثابت كنيد. بگوييد: ملائكه سراغ كه ميروند؟ زمان پيغمبر ملائكه خدمت پيغمبر ميرسيدند. الآن هم بايد يك امام باشد مثل پيغمبر كه ملائكه خدمت او برسند. وگرنه «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَة» بيايد خانهي ما! ما كه نفهميديم. خانهي شما آمد؟ ملائكه خانهي چه كسي آمد؟ شايد خانهي صدام رفته باشد!!! وقتي قرآن ميگويد: شب قدر فرشتهها ميآيند. شب قدر هم شيعه و سني ندارد. 1- شب قدر هر سال است. 2- شب قدر هر سال فرشتهها زمين ميآيند. 3- وقتي زمان رسول الله فرشتهها خانهي رسول الله ميروند، پس بعد از رسول الله هم بايد يك كسي باشد تمام كمالات رسول الله را داشته باشد كه فرشتهها بر او نازل شوند. بايد به آن بيارزد كه اين همه فرشته بيايد كجا برود. بيايد خانهي من؟ خانهي شما؟ اين مسألهي، ماجرا براي اصل امامت است.
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» (بحارالانوار/ج8/ص368) اين حديث را هم شيعه گفته و هم سني. اين تواتر معنوي است. يعني با الفاظ مختلف به حضور شما عرض كنم كه اين معنا ثابت شده است. شيعه و سني گفتهاند. وظيفهي ما چيه؟ مسؤوليت ما چيه؟
5- وظايف ما در برابر امام زمان عليه السلام
اول شناخت امام است. امام را بشناسيم. در هر خانهاي يك كتاب امام شناسي باشد. منتهي نويسندهاش يك آدم دانه درشتي باشد. يك آدم مُلايي باشد. يك كتاب امامت باشد. آشنايي با كتب مفيد. با متخصصين يك آشنايي داشته باشيم. مدعيان دروغ را بشناسيم. كسي حق ندارد امام زمان را يدك بكشد. ما داشتيم آدمهايي را كه ميگفتند: ما اصلاً مرجع نميخواهيم. خودمان با امام زمان رابطه داريم. اينها مدعيان دروغگو هستند. بشناسيم، هركسي يك روزي نگويد: من با امام زمان رابطهام چيه؟ فلاني با غيب رابطه دارد. فلاني رجعت ميكند. چه كسي بعثت ميكند. مدعيان دروغگو را بشناسيم. اول معرفت است.2- مودت و محبت است. 3- اطاعت است. 4- حمايت است. حمايت مالي، مال امام زمان را بدهيم. هر درآمدي بيست درصدش براي امام زمان است. سهم امام! حمايت مالي.
اگر كسي مال امام زمان را نميدهد، ولي حاضر است دو ليتر گريه كند براي زهرا(س). ميگوييم: چرا گريه ميكني؟ ميگويد: آخر حق زهرا را قطع كردند. ميگوييم: خوب تو هم كه حق امام زمان را قطع كردي. آنها فدك را ندادند، تو هم سهم امام را ندادي. چه فرقي ميكند؟
6- وعده قرآن كريم به جهاني شدن اسلام
حمايت نيروي انساني. ما طلبه كم داريم. ببينيد اين قرآن است. سه مرتبه اين كلمه در قرآن آمده است. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه» (توبه/33) اينكه خواندم آيهي قرآن بود و سه بار با همين عبارت آمده است. ترجمهاش اين است: اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. اسرائيل بالا برود، پايين بيايد. آمريكا بالا برود، پايين بيايد، «يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2)، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه»، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا» (مائده/9) خدا وعده داده، كه حكومت كرهي زمين دست مؤمنين و متقين باشد. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» (اعراف/128)، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» (طه/132) خيلي آيه داريم كه آيندهي جهان دست امام زمان است. رهبر را ذخيره كرده امام زمان، شك هم نكنيد كه حالا چون به مناسبت شب شهادت امام عسگري بحث را گوش ميدهيد. امام عسگري كه شهيد شد، امام زمان به امامت رسيد. امام زمان دو سه سال است، سه، چهار سالش بود. اين فلش كامپيوتر در جيبتان نداريد؟ يك نفر به من بده! من اين مثل را يكبار زدم، يكبار ديگر هم بزنم. آن نوكش را بدهيد. تشكر...
اين تكراري است ولي همه مردم هر لحظه پاي تلويزيون نيستند. يك چيزي را بايد بيست بار در شبكههاي مختلف تكرار كرد كه اين در ذهن بماند. سؤال اين است. شما ميگوييد امام زمان سه ساله به امامت رسيد. بچهي سه ساله ميتواند امام شود؟ ميگوييم:بله. ميگوييم: از نظر قرآن ميگويي يا غير قرآن؟ اگر از نظر قرآن ميگويي بچهي در گهواره هم پيغمبر شد. حضرت عيسي در گهواره گفت: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا» (مريم/30) اين براي اينكه اگر مسلمان هستي كه قرآن ميگويد. اگر مسلمان نيستي، اين فلش كامپيوتر جواب تو است. اين فلش كامپيوتر يك سانت در يك سانت است. اين يك مورد. 2- فلز هم هست. درونش هم خالي است. يعني به اندازهي يك تخمه كدو و تو خالي. اين را به كامپيوتر وصل ميكني، وقتي وصل به كامپيوتر كردي در فاصلهي چند لحظه صد هزار صفحه به اين منتقل ميشود. چه كسي اين را ساخت؟ مهندس! مهندس چه ساخت؟ فلز ساخت. منتهي چيزي ساخت كه علوم از فلز به فلز منتقل شود. يعني مطالب آن كامپيوتر در اين بيايد. اگر انسان توانست علم را از فلز به فلز منتقل كند، خداي انسان نميتواند علم امام عسگري را به بچهي سه ساله منتقل كند؟ اين جوابش است.
امام زمان چطور عمرش طولاني است؟ اشكالي دارد؟ ما دليلي داريم كه عمر بايد چقدر باشد؟ پير نميشود؟ نه. مگر ميشود آدم پير نشود؟ آره. موي مژهي شما هيچوقت پير نميشود. هشتاد سال موي مژه و موي ابرو هشتاد سال تكان نميخورد. يك سانتي آن موي سر و صورت است. هر هفته درميآيد. اصلاح ميروي، هفتهي ديگر باز بلند ميشود. پوست يكي، گوشت يكي، نان يكي، آب يكي است. كربن يكي و اكسيژن يكي است. خدا اراده كرده اين مو ثابت، اين مو متغير باشد. همان خدايي كه در يك صورت يك مو را ثابت كرد و يك مو را متغير، در جامعه يك نفر را ثابت نگه ميدارد و ما متغير هستيم. اشكالي ندارد. هم بايد بشناسيم.
ما براي اينكه اسلام كرهي زمين را بگيرد، چه ميخواهيم؟ يك رهبر ميخواهيم. خدا امام زمان(ع) را ذخيره كرده است. خدايا قلبش را براي هميشه از ما راضي كن. (الهي آمين)
يك قانون ميخواهيم كه اين قانون تحت تأثير حزب و سياست و عقده و كينه و خط بازي و هوسها و غرايز نباشد. آن قانونش هم در قرآن ذخيره شده است. منتهي حالا بايد بياييم از قرآن استفاده كنيم. فكر نكنيد قرآن فهميده شده است. هركسي يك چيزي از قرآن را فهميده و كتابي هم نوشته است. ولي قرآن هنوز كشف نشده است.
من چند وقت پيش در شهرداري تهران، صحبت ميكرديم. همهي مديران و شهردارها و همه بودند، از شوراي شهر، و خيليها بودند. جلسهي سنگيني بود گفتم: شما فكر ميكنيد قرآن براي شهرداري چيزي نگفته؟ اخيراً من وارد يك كار شدم، تا الآن كه خدمت شما هستم حدود 500 نكته راجع به شهرداري پيدا كردم در قرآن و روايات. ممكن است پاي تلويزيون بگوييد: يكي را بگو. ميگويم! شهرداري وظيفهاش اين است كه ماشين قراضهها را فرسوده را بخرد، بدون اينكه ظلم شود. يك پولي هم به صاحبش بدهد و بگويد: اين وام، برو ماشينت را نو كن. از كجاي قرآن درميآيد؟ قرآن ميگويد: «وَ الْخَيْلَ» يعني اسب، «وَ الْبِغالَ» با (غ)، يعني قاطر،«وَ الْحَميرَ» الاغ، «وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ» (نحل/8) به ترتيب هم مينويسد. اول اسب، دوم قاطر و سوم الاغ. «لِتَرْكَبُوها» اين مركب شماست، سوارش شويد. بعد ميگويد: «وَ زينَةً» ضمن اينكه مركب است، زينت هم هست. ماشين قراضه كه دود ميكند، خيابان را كثيف ميكند، اين «لِتَرْكَبُوها» هست، اما زينت نيست. پس هيچ اشكال ندارد يكي از وظايف شهرداري اين باشد كه ماشينهاي دودزا و ماشينهاي فرسوده را بخرد، يك وامي بدهد، منتهي به طرف ظلم نشود. از همين «وَ زينَةً» درميآيد كه سيماي شهر بايد هميشه زينت باشد. تازه وقتي ميگويد: «وَ زينَةً» شايد با يك پيچ. البته اين ديگر پيچ دارد. با يك پيچ شايد بشود اين را هم فهميد. كه بايد رفتگر هم داشته باشيم. چون اگر اسب و قاطر و الاغ برود و هي آلودگيهايشان را هم در كوچه بريزند، كوچه پر از پشكل ميشود. اين چه شهر اسلامي است؟ اين كوچهها پر از پشكل است. از «وَ زينَةً» معلوم ميشود كه رفتگر هم بايد باشد. چون ميگويد: سوار شويد، ولي بايد زينت هم باشد. يعني هم خود ماشينت زينت باشد و هم محلي كه ماشين ميرود بايد آلوده نباشد. اولي روشن است و دومي با يك كمي پيچ است.
سالمندان، شهرداري در هر محله يك خانه خريده به نام خانهي... سراي محله! سيصد و هفتاد خانه خريده است. خوب پس شهرداري پولدار است. حالا كه پولدار است، يك خانه هم بخرد، در هر محله، محلهي سالمندان، هزارمتر زمين بخرد، هركاري ميكند، دور تا دورش اتاق باشد، دو طبقه، پنج طبقه، سوييت، سوييت، بنده اگر پدر و مادرم پير شد، خانهام آپارتمان است، خانوادهام، يا خودم نميتوانم با اين پيرمرد زندگي كنم، سالمندان نبرم بگذارم كيلومتر چند. يا در خانهي خودم باشد اگر اتاق دارد. يا حداقل در محلهام باشد. كه صبح به صبح سرش بزنم. چون قرآن نميگويد: او را سالمندان بفرستيد. ميگويد: «عِنْدَكَ الْكِبَر» (اسراء/23)، «عِنْدَكَ» ترجمهاش را ميدانيد. يعني نزد تو. اگر پدرت و مادرت، هردو يا يكي از آنها نزد تو پير شد، نه يعني كيلومتر چند پير شد. گفته: «عِنْدَكَ» گفته پدرت، كه هر روز صبح به صبح بتوانيد به او سر بزنيد. ببينيد، محل زباله كجا باشد. قبرستان كجا باشد؟ نرخها چه باشد؟ درختها چه باشد؟ كشتارگاه كجا باشد؟ رفت و آمد چه باشد؟ نرخ چه باشد؟ اين بايد يكبار ديگر قرآن را نگاهش كنيم. آب بايد آب سالم باشد.
قديم كه لولهكشي نبود، در هر چند محلهاي يك چاه آب بود، اين آب جويها در خانهها ميرفت. در تهران يك محلهي به نظرم ميدان قيام است. كوچهي شترداران! اين كوچه شترداران كوچهي آخر بود، آب به آنجا نميرسيد، هميشه آب گلي ميرفت. خانههايي كه نزديك چاه بود آبش تميز بود. اين آب... در كوچهي شترداران يك منبري بود، اين روزهاي عاشورا كه شاه روضه ميخواند، مثلاً ناصرالدين شاه، اين ميرفت آنجا روضه ميخواند. مردم هم ميگفتند: دويست سالي، يكبار تو ميروي نزد شاه روضه ميخواني. از شاه يك ورقه بگير، يك چاه در محلهي ما بزند. ما هميشه آب آخر هستيم، و هميشه آبهاي لجن آخر جوي به ما ميرسد. اين واعظ گفت: «إِنْ شاءَ اللَّه» امروز ميگويم. رفت بالاي منبر و ديد ناصرالدين شاه هم نشسته، گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم». حالا مثلاً ميگويم ناصرالدين شاه، شايد مظفرالدين شاه بوده و هركسي بوده. اعلي حضرت آن زمان! گفت: اعلي حضرت، من ميخواهم امروز تفسير بگويم. تفسير سورهي نوح را شروع كرد. نوح به پسرش گفت: ايمان بياور سوار كشتي شو. وگرنه خدا امروز همهي كفار را غرق ميكند. همه زمين زير آب ميرود و همه كفار غرق ميشوند. مگر اينهايي كه ايمان آوردند و سوار كشتي شدند. ايمان بياور و سوار شو! «يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا» (هود/42) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. پسر نوح گفت: نه من اگر ببينم دنيا را آب ميگيرد، من ميروم قارهي آسيا. نوح گفت: پسرم آسيا را هم آب ميگيرد، گفت: ميروم ايران. گفت: پسرم ايمان بياور و سوار شو، لجبازي نكن. ايران هم آب ميگيرد! گفت: ميروم تهران. گفت: پسرم تهران را هم آب ميگيرد، گفت: ميروم كوچه شترداران! (خنده حضار) گفت: خوب اگر كوچهي شترداران ميروي، به آنجا هيچوقت آب نميرسد. (خنده حضار) بعد گفت: اعلي حضرتا! كوچه شترداران زمان نوح هم كه همهجا آب بود، آب نداشت. امان از آخوند! (خنده حضار) زمين و آسمان را چه قشنگ به هم بافت. اينها هنراست.
مسألهي آب آشاميدني، مسألهي جويها، درختها، سد معبرها، نرخ اجناس، امنيت، همهي اينها نكته دارد. حالا اگر خدا توفيقي بدهد، آرزو بر پيرها عيب نيست.
7- حمايت از امام زمان عليه السلام با گسترش حوزههاي علميه
1- ما بايد امام را بشناسيم. 2- مدعيان دروغگو و حقهبازان را هم بشناسيم. 3- هم بايد حمايت مالي كنيم. سهم امام و خمس بدهيم، 4- هم بايد حمايت نيروي انساني كنيم. اگر پسري داريم، بفرستيم طلبه شود. دانشگاه خوب است. ولي الآن دانشگاه اشباع است. واقعاً اشباع است. ما به قول رئيس جمهور تا سه سال ديگر شايد هفت ميليون تقريباً با كم و زيادش، بيكار داشته باشيم كه نيمي از اينها با كم و زيادش ليسانس و فوق ليسانس هستند. ولي طلبه كم داريم. بسياري از مساجد ما روحاني ندارد. شهرهاي ما قاضي ندارد. مراكزي داريم هنوز امام جمعه نداريم. مفسّر نداريم، فقيه نداريم، اگر هفتصد تا، ششصد تا، نميدانم چند تا اگر اينقدر فرماندار داريم، اگر پانصد تا فرماندار داريم، پانصد تا مجتهد در ايران نداريم. يا اگر هم داريم من نميدانم. فقيه، قاضي، استاد، مفسر، اينها را نداريم. پسرتان را بفرستيد، طلبه شود. اگر پسر داريد بفرستيد طلبه شود. اين حمايت امام زمان است. غصه هم نخوريد، اگر بنا باشد گرسنگي بخورد، تاجر طلا هم باشد، ورشكست ميشود. اگر هم بنا است گرسنگي نخورد، طلبه هم باشد وضعش خوب ميشود. اينطور نيست كه فكر كنيد تاجر شود، اوه... طلبه شود بدبخت ميشود. نخير! خيلي از تاجرها هم بدبخت هستند. خيلي آخوندها اوه... (خنده حضار)
قديم پدر من تاجر بود. وقتي من را فرستاد طلبه شوم، در و ديوار به او نق زدند. كه بابا پسرت آخوند شود گرسنگي خواهد خورد. ما هم كه در عمرمان گرسنگي نخورديم. البته يكبار من گفتم: يعني چه، هي گفتند: طلبگي نان خالي دارد، ما يكبار هم نشد نان خالي بخوريم. تصميم گرفتم يكبار در مدرسهي آقاي گلپايگاني بودم، خدا رحمتش كند. گفتيم: يك روز نان خالي بخوريم. رفتيم نان گرفتيم و نشستيم خورديم. وسط نان خوردن ما يك مشت مهمان از كاشان آمد. سفره را جمع كردم و دويدم دكان كبابي، گفتم: بابا خدا نميخواهد تو نان خالي بخوري. (خنده حضار)
ما مشكلمان مشكل ايمان است. جوان ميگويد: ازدواج كنم خرجي از كجا بياورم. يعني چه؟ يعني خدايا اگر من يكي باشم قدرت داري. اگر با همسرم دو تا شديم، تو ديگر قدرت نداري به ما روزي بدهي. اين مشكل ايماني دارد. يا ميگويد: من خرجي يك بچه را ميتوانم. اما دو تا بچه ديگر خرجي از كجا بياورم؟ يعني خدايا اگر من دو تا بچه داشته باشم، تو قدرت داري. پنج تا بچه داشته باشم، تو ديگر قدرت نداري. ما مشكلمان مشكل اعتقادي است. هنوز باور نكرديم. ما داخل دين شديم، دين داخل قلب نشده است. در قرآن دو تا دخول است. يك دخول كه مردم داخل دين ميشوند. «يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) يك آيه داريم ميگويد: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُم» (حجرات/14) ما هنوز به باور نرسيديم. حمايت مالي، حمايت نيروي انساني، بعد از شناخت.
من يكي دو حديث هم برايتان بخوانم. يك صلواتي بفرستيد(صلوات حضار)
8- معارف دين در سخن امام حسن عسكري عليه السلام
شب شهادت امام حسن عسگري است، دو حديث از امام حسن عسگري بخوانم. امام حسن عسگري(ع) فرمود: صراط مستقيم راهي است كه از كوتاه فكري بالاتر، از بلند پروازي پايينتر. «الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ فَأَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ فِي الدُّنْيَا فَهُوَ مَا قَصُرَ مِنَ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِير» (بحارالانوار/ج8/ص69) راه مستقيم راهي است كه نه افراط باشد، نه تفريط. نه بلند پروازي كني، نه كوتاه فكري. اين يك مورد.
امام عسگري فرمود: زماني كه ما غايب هستيم، «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاء» (بحارالانوار/ج2/ص88) اين حديث هم براي امام عسگري است. اگر مجتهدي را ديديد، كه «صَائِناً لِنَفْسِهِ» محافظ نفسش است. «حَافِظاً لِدِينِهِ» حافظ دينش است، «مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ» طبق هوا و هوس حركت نميكند، «مُطِيعاً لِأَمْرمَوْلَاه» عادل عادل است، «فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه» مردم بايد از او تقليد كنند. ضمناً به شما هم بگويم، روي كرهي زمين يك نفر هم نيست كه تقليد نكند. شما در كل كرهي زمين يك نفر را پيدا نميكني كه لباسش را به خياط ندهد. بيمار ميشود نزد پزشك نرود. خانهاش را به مهندس ندهد. تقليد يعني رجوع به كارشناس، منتهي شيعه، كارشناس را گفته حتماً بايد فقيه باشد. عادل باشد، ما وظيفه نداريم به حرف عرفا گوش بدهيم. عارف ديد، ديد كه ديد! به من چه كه ديد! ما اگر عارف فقيه بود، قبول ميكنيم. اما اگر عارف فقيه نبود، حق نداريم به حرفش گوش بدهيم. امام عسگري فرموده بايد فقيه باشد. كسي كه كمتر از سي، چهل سال درس ميخواند فقيه نيست. اگر خوش استعداد باشد بايد سي، چهل سال درس بخوانند. اگر تيزهوش باشد. اينطور نيست كه حالا چهار سال بخواند ليسانس و شش سال بخواند ارشد و چند سال بخواند... اينطور نيست. شش سال و هشت سال نيست. اگر كسي فقيه بود، نه هرفقيهي، «مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ» دنبال هوسش نباشد. «مُطِيعاً لِأَمْرمَوْلَاه» امام عسگري فرمود: مردم بايد از او تقليد كنند. بعد فرمود: «وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُم» (بحارالانوار/ج2/ص88) بعضي فقها اينطور هستند، نه همه آنها. ممكن است افرادي فقيه هم باشند، اما آن شرايط ديگر را نداشته باشند. اين هم حديثي ديگر.
امام عسگري يك حديث ديگر هم فرمود. «وَ إِيَّاكَ وَ الْإِذَاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئَاسَة» (بحارالانوار/ج50/ص296) مواظب باش عمرت را ضايع نكني. مواظب باش دنبال پست نروي. «فَإِنَّهُمَا يَدْعُوَانِ إِلَى الْهَلَكَة» كسي كه عمرش را تلف كند و دنبال پست بگردد، هلاك ميشود. اين هم از امام عسگري است.
ضايع كردن عمر، شبهاي زمستاني چه ميكنيد؟ حدود پنج و نيم غروب ميشود. حدود ده و نيم ميخوابيم. پنج ساعت شب، پنج ساعت! لااقل دو ساعت مطالعه كنيد، لااقل يك ساعت مطالعه كنيد. اين شب يلدا تلويزيون ما تبليغش اين است كه امشب بياييد هنداونه بخوريم. يا آجيل بخوريم و يا برويم خانهي پدر بزرگ. مگر هندوانه خوردن چقدر طول ميكشد؟ مادر بزرگ را هم برو يك ساعت ببين. آخر پنج ساعت است. پنج ساعت تو هندوانه خوردي؟ يك مقداري عمرمان را تلف نكنيم. اين شبهاي زمستاني، يك دور كتابهاي مرحوم مطهري را مطالعه كنيد.
امام عسگري فرمود: عمرت را ضايع نكن. دنبال رياست نرو. اگر رياست سراغت آمد، قبول كن. تو دنبالش نرو. دنيا مثل سايه است. دنيا مثل درياست، قايق را ميشود روي دريا انداخت، اما اگر آب در قايق برود، قايق روي آب باشد طوري نيست. ولي آب نبايد داخل برود. پست را به تو دادند، قبول كن. اما شما سراغ پست نرو. مثل سايه، سايه عقب انسان ميرود. نخ عقب سوزن برود طوري نيست. اما سوزن نبايد عقب اين نخ برود. يكوقت ميآيند ميگويند: آقا اين پست را بگير، خيلي خوب! اگر آمدند آنوقت خدا فرستاده است. اگر خدا فرستاد كمك هم ميكند. اما تا رفتي سراغ پست، دليل نيست كه موفق باشي. چون خودت پست طلب بودي، رياست طلب بودي، خدا قول نداده كه دنبال هوس تو برود. اما اگر دنبالش نرفتي، خدا به تو ميدهد و...
ما در جبهه بوديم يكبار در راديو شنيديم كه امام فرمود: قرائتي نمايندهي من در نهضت سواد آموزي شد. نهضت سواد آموزي! آمديم گفتيم: نمايندهي امام شديم، يعني بايد چه كنيم؟ نهضت سواد آموزي كجا هست و برنامهاش چيست؟ همينطور گفتند: ديگرامام دستور داده، هيچي نگو! چشم! ما سي سال در نهضت بوديم و خيلي هم خوشحال هستيم. ميليونها آدم را باسواد كرديم. البته من باسواد نكردم. يك نفر را هم باسواد نكردم. ما گنبد هستيم. گنبد علامت مسجد است. نمازها را آن زير ميخوانند. ما آرم نهضت هستيم ولي نمازها را آن زير ميخوانند. ولي خوب ميليونها نفر باسواد شدند.
ما يكوقت كه مملكت را از شاه گرفتيم، تقريباً پنجاه درصد بيسواد بودند. الآن تقريباً ده درصد بيسواد داريم. زير پنجاه سال البته، موفق بوديم. خيلي از نهضتيها رفتند به كجاها رسيدند. ما نهضتي داريم استاد حوزه است. از نهضت رفت تا مجتهد شد. نهضتي داريم پزشك است. فوق ليسانس داريم. ليسانس كه خيلي داريم. ديپلم كه الي «ما شاءَ اللَّه» داريم. «الْحَمْدُ لِلَّه»، چطور شد كه اگر يك كارخانه پنير افتتاح شد، اين كمك است. حالا اگر يك بيسوادي به ليسانس رسيد، اين به اندازهي يك كارخانه نميارزد؟ ما خيلي هم خوشحال هستيم. اگر سراغ پست رفتي شكست خوردي. يعني خدا قول نداده كه كمكت كند. اما اگر پستي را گفتند وظيفهي تو است، قبول كن. بگو: اگر كسي ديگر نيست و وظيفهي من است، قبول ميكنم. امام عسگري پيغام داد سراغ پست نرويد. اما اگر پست آمد به عنوان امانت قبول كنيد.
يك سلام به امام عسگري در سامرا بدهيم. «السلام عليك يا ابامحمد، يا حسن ابن علي، ايها الزكي العسگري يابن رسول الله، يا حجة الله علي خلقه، يا سيدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا، يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله»
پدر امام زمان است. آغاز امامت امام زمان را تبريك ميگوييم. تمام تشكيلات فرهنگي، سازمانها، آموزش و پرورش، روحانيون، طلاب، حوزهها، همه راجع به شناخت امام زمان يك كلاسهايي را زدند. ما هم در قم، البته ما كه ميگويم يعني دوستان. سيصد تا فارغالتحصيل داريم. مركز تخصصي مهدويت ده، دوازده سال است درست شده است. طلبههايي كه 1- ديپلم دارند، 2- ده سال درس حوزه خواندند. بعد از ديپلم و ده سال آمدند تخصصي مهدويت ديدند. الآن در شهرها ميروند. پارسال ما حدود دو هزار صحبت داشتيم. از فلان دانشگاه، از فلان منطقه، از فلان پادگان تلفن ميكنند، ميبرند و اينها را كلاس ميگذارند. يك دورههايي ببينيم كه ما امام زمانمان را بشناسيم و احياناً اگر شبههاي هم وارد شد، بتوانيم جواب بدهيم. حالا اين مؤسسهي ما يكي از مؤسسات است. مؤسسههاي ديگر هم هست. در هر خانهاي اسم بچههايتان را مهدي بگذاريد. خودتان را آماده كنيد، سهم امام زمان را بدهيد. يك بچه هم داريد بفرستيد وقف امام زمانش كنيد. از گرسنگي نترسيد. خدا، امام زمان طرف را دارد. دم بزنگاه كمك ميرساند. كمكهاي غيبي ميرسانند.
خدايا بالاترين درجهي ايمان، معرفت، مودت و اطاعت را نسبت به خودت و اوليائت را نصيب همه ما بفرما. قلب امام زمان را از الآن تا ابد از ما راضي بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 44 سوره نحل بر چه امري تأكيد دارد؟
1) قرآن، بيانگرحقايق است
2) پيامبر، مبين قرآن است
3) قرآن، مويد پيامبر است
2- آيه 101 سوره آل عمران، چه امري را موجب اتمام حجت بر مردم ميداند؟
1) آيات قرآن كريم
2) حضور رسول خدا در ميان مردم
3) هر دو مورد
3- بر اساس روايات، چه كساني به مرگ دوران جاهليت ميميرند؟
1) كساني كه اسلام را نشناسند
2) كساني كه امام زمان خود را نشناسند
3) كساني كه پيامبران الهي را نشناسند
4- وظيفه ما در برابر امام زمان عليه السلام چيست؟
1) معرفت و مودّت
2) اطاعت و حمايت
3) معرفت، مودَت، اطاعت، حمايت
5- امام عسكري عليه السلام، مردم را دوران غيبت، به تبعيت از چه كساني فرمان دادند؟
1) عالمان زاهد
2) عالمان عارف
3) عالمان عادل
+ نوشته شده در بیست و یکم دی ۱۳۹۲ ساعت 7:51 توسط گدای درگه زهرا
|