ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام
نام :محمد بن علي (علیه السلام)
لقب : باقر (علیه السلام)
كنيه :ابوجعفر (علیه السلام)
پدر و مادر :امام سجاد (علیه السلام) ، فاطمه (دختر امام حسن مجتبي ) (از اين رو، آن حضرت هم از ناحيه پدر و هم از ناحيه مادر به بني هاشم منسوب است )
وقت و محل تولد :اول رجب يا سوم صفر سال 57 هجري در مدينه
وقت و محل شهادت :روز دوشنبه 7 ذيحجه سال 114 ه ق در سن 57 سالگي ، به دستور هشام بن عبدالملك ، مسموم شده ، و در مدينه به شهادت رسيد.
مرقد شريف :در مدينه ، در قبرستان بقيع
دوران عمر: بخش ؛ 1 - سه سال و شش ماه و ده روز با جدش امام حسين (علیه السلام) 2 - 34 سال و 15 روز با پدرش امام سجاد (علیه السلام) 3 - 19 سال و ده ماه و 12 روز مدت امامت ، در اين دوره كه بني اميه و بني عباس ، در جنگ بودند، امام باقر (علیه السلام) كمال استفاده را در جهت تربيت شاگرد، و استحكام و گسترش تشيع و انقلاب فرهنگي نمود.
مادر امام محمد باقر(علیه السلام)
فـاطـمـه ، بـا فضيلت ترين و مشهورترين همسر امام سجّاد(علیه السلام) بود.اين بانو مادر امام باقر(علیه السلام) ،از زنان بزرگ ، فاضل ، عفيف و عزيز و كنيه اش امّ عبدالله بود. فـرزنـدش امـام بـاقر (علیه السلام) اولين فرزندي بود كه از پدر و مادر هاشمي ، متولد شد و به اين جـهـت آن حـضـرت راعـلوي بـيـن عـلويـَيـن و هـاشـمي بين هاشميَيْن و فاطمي بين فاطميَيْن گفته اند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: (جده ام فاطمه بنت الحسن صدّيقه بود. ) كـرامـات عـجـيـبـي كـه ازفاطمه دختر امام حسن مجتبي (علیه السلام) ظاهر مي شد نشانه عظمت ايمان و درجه تقواي او بود. امام باقر (علیه السلام) فرمود:(روزي مـادرم كـنـار ديـواري نـشسته بود. ناگاه صدايي از ديوار بلند شد و ديوار از جا كنده شـد. مـادرم بـا دست به ديوار اشاره كرد و فرمود: به اذن خدا و حق مصطفي فرود ميا كه خدايت چـنين اذن نمي دهد پس آن ديوار در ميان زمين و هوا معلّق باقي ماند تا آنكه مادرم از آنجا گذشت ، پدرم امام سجاد (علیه السلام) به شكرانه رفع اين خطر، صد دينار صدقه داد.) در بـعـضـي از مـقاتل نوشته اند كه اين بانوي بزرگوار، همراه شوهر و فرزند خردسالش ، امـام بـاقـر (علیه السلام) در كربلا حضور داشته و در سلك اسيران به شام رفته و در تمام مصيبتها با ساير اهل بيت عليهم السلام شريك بوده است . ( از کتاب بزرگ زنان صدر اسلام/پژوهشکده تحقيقات اسلامي )
ولادت و نسب امام محمد باقر(علیه السلام)
حضرت امام محمّدباقر عليه السلام، پنجمين پيشواي شيعيان درروز جمعه، اول ماه رجب سال پنجاه و هفت هجري در شهر مدينه چشم به جهان گشود. او اولين فرزندي بود كه از پدر و مادري فاطمي، علوي وهاشمي متولد مي شد زيرا پدرش علي بن الحسين عليه السلام و مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبي عليه السلام بود و به همين جهت او را «هاشمّي من هاشميين» و «فاطمي من فاطميين» و «علوّي من علويين» مي خواندند.
امام پنجم، نامش محمد و كنيه اش ابوجعفر و به چند لقب معروف بود كه مشهورترين آنها لقب «باقر» و «باقرالعلوم» مي باشد پيامبراسلام صلي الله عليه وآله آن بزرگوار را بدين لقب خواند يا به تعبير دقيق تر خداوند او را در تورات با اين لقب معرفي فرمودواو را بدين لقب خواندند چون علم را شكافت و در گستره پهناور آن وارد شد. آن امام بزرگوار را به خاطر شباهت بسيار به رسول خدا، «شبيه» هم مي خواندند.
ديگر القاب امام باقر (علیه السلام) عبارت بوداز: امين، شاكر، هادي، صابر و شاهد
همسران امام محمد باقر (علیه السلام)
در منابع تاريخي، براي امام باقر (علیه السلام) دو همسر و دو «ام ولد» نام برده اند. همسران آن حضرت عبارتند از: 1 ـ ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابي بكر. او هر چند از نسل ابو بكر بود، اما همانند پدرش قاسم بن محمد حق امامان را مي شناخت و اهل ولايت معصومين (علیه السلام) بود، چنان كه در روايتي از امام رضا (علیه السلام) آمده است كه روزي نام قاسم بن محمد نزد آن حضرت برده شد، امام فرمود: او به ولايت و امامت اعتقاد داشت. 2 ـ ام حكيم دختر اسيد بن مغيره ثقفي.
فرزندان امام محمد باقر (علیه السلام)
شيخ مفيد در ارشاد مي نويسد: امام باقر (علیه السلام) هفت فرزند داشت. ابو عبد الله جعفر بن محمد، [فرزند بزرگ ايشان]، کنيه امام باقر (علیه السلام) را به همين علت ابو جعفر مي گفتند. فرزند ديگرش عبد الله نام داشت که مادر اين دو ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابو بکر بود. دو فرزند ديگر آن حضرت ابراهيم و عبيد الله نام داشتند که از مادري به نام ام حکيم، دختر اسد بن مغيره ثقفي زاده شدند. از اين دو پسر نسلي به وجود نيامده. علي و زينب دو فرزند ديگر آن حضرت بودند که از مادري کنيز به دنيا آمده اند. ام سلمه هم فرزند ديگر امام بود که او هم از مادري کنيز متولد شده بود. برخي گفته اند: زينب همان ام سلمه بوده است. در کتاب اعلام الوري نيز همين قول آمده است. ابن شهر آشوب در کتاب مناقب، اولاد امام باقر (علیه السلام) ، را هفت تن دانسته و آنها را مانند شيخ مفيد برشمرده است مگر با اين تفاوت که عبد الله افطح را نيز جزو فرزندان امام باقر (علیه السلام) محسوب کرده و گفته است: به جز فرزندان امام صادق (علیه السلام) ، اولاد امام باقر (علیه السلام) همگي از دنيا رفتند و نسلي از پس خود به يادگار نگذاشتند. ( سيره معصومان، ج 5، سيد محسن امين )
خلفاي معاصر امام باقر(علیه السلام)
پيشواي پنجم در دوران امامت دوران خود با زمامداران و خلفاي ياد شده در زير معاصر بود: 1 - وليد بن عبدالملك (86 - 96) 2 - سليمان بن عبدالملك (96 - 99) 3 - عمر بن عبدالعزيز (99 - 101) 4 - يزيد بن عبدالملك (101 - 105) 5 - هشام بن عبدالملك (105 - 125) اين خلفا، به استثناي عمر بن عبدالعزيزـ كه شخصي نسبتا دادگر و نسبت به خاندان پيامبر ـ (صلی الله علیه وآله وسلم) ـ علاقه مند بود ـ همگي در ستمگري و استبداد و خودكامگي دست كمي از نياكان خود نداشتند و مخصوصاً نسبت به پيشواي پنجم همواره سختگيري مي كردند.
شرايط دوران امامت امام باقر(علیه السلام) - اوضاع سياسي عصر امام
شرايط سياسي و اجتماعي كه براي امام محمّد باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) به وجود آمد، براي هيچ يك از ائمه به وجود نيامد، زيرا سالهاي امامت امام محمّد باقر (علیه السلام) با نشانههايي از خشم و نفرت همگاني عليه سياست امويها و حركتهاي رهايي از ايشان در نقاط مختلف همزمان شده بود و رفتار زشت و ناپسند اويان نسبت به علويها، از جمله قويترين سلاحي بود كه دشمنان و رقيبان آنها از آن استفاده ميكردند، كه اين مسئله آنان را واداشته بود تا رفتار معتدلانهتري نسبت به گذشته با ائمة شيعه ـ عليهم السّلام ـ و خود شيعيان، در پيش گيرند، و در هنگامي كه زمان امامت امام صادق (علیه السلام) رسيد، حكومت اموي نفسهاي آخر حيات خود را ميكشيد و شاهد پيروزيهاي عباسيها در نقاط مختلف بود و در چنين شرايط ويژهاي بود كه امام محمّد باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) به ايفاي رسالت خود پرداختند. اين شرايط ميان دو دورهاي پديد آمد كه سرشار از بدبختي و شكستها (براي امويان) و نويد بخش پيروزي و دستيابي به قدرت براي (عباسيها) بود، دانشگاه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به هنگامي تأسيس شد، كه حكومت اموي از همه سو، دچار خطر شده بود، اين دانشگاه چهار هزار تن دانشجو را دربر ميگرفت كه در مدّتي محدود، در امن و امان به كار خود مشغول شد. ( معروف الحسيني، هاشم، سيرة الائمه اثني عشر، ج2، ص 208 )
شرايط دوران امامت امام باقر(علیه السلام) - تقيه امام
در دوران امامت خود حضرت مجبور به رعايت تقيه بود، و بسياري از شيعيان عراق در اثر فشار و اختناق موجود، انتظار داشتند كه امام به عراق آمده و بر عليه حاكم جور دست به شمشير ببرد، امام نسبت به استواري و ايمان آنها چندان اعتمادي نداشت. اگر چه آنان در برخي موارد به شدت اظهار علاقه مي كردند، اما اين اظهار وفاداري نمي توانست قطعي تلقي شود به دلايلي كه پاره اي از آنها مسبوق به سوابق تاريخي مردم كوفه و عراق بود. گروهي از شيعيان كه اطلاعات كافي به آنها نمي رسيد، در ميان امام و برادرش زيد مردد شدند و اين امر موجب پيدايش انشعاباتي در شيعه شد و در زمان امام ريشه هاي گرايش به زيد بوجود آمد. در اين دوره شيعيان تحت فشار بودند و امام آنها را به خويشتن داري فرا مي خواند روايت مفصلي از امام باقر (علیه السلام) دربارة تحليل اوضاع سياسي شيعه و فشار خلفا از آغاز تا زمان آن حضرت نقل شده كه ديدگاههاي امام در اين زمينه را تبيين مي كند آن حضرت مي فرمايند: «ما اهل بيت ، از سقم قريش و صف بندي آنان در مقابلمان چه ها كشيديم و شيعيان و دوستان ما از مردم چه ها كشيدند... و پس از آن، ما بطور مداوم مورد تحقير و قهر و ستم قرار گرفتيم و از شهر و خانه مان رانده و از حقوقمان محروم شديم و مورد قتل و تهديد قرار گرفتيم، ... عرصه بر پيروان ما چنان تنگ شد و كار به جايي رسيد كه اگر كسي را با صفت زنديق يا كافر وصف مي كردند برايش بهتر از آن بود كه او را شيعه «اميرالمؤمنين» (علیه السلام) بخوانند....»
شرايط دوران امامت امام باقر(علیه السلام) - مبارزه امام با غاليان
مسئلهاي ديگر كه در اين زمان براي امام و شيعيان وي پيدا شده بود، مشكل غاليان بود كه شمار آنها در آن روزگار رو به فزوني گذاشته بود، آنها با سوء استفاده از روايات امام و نسبت دادن احاديث جعلي به آن حضرت ميكوشيدند از حيثيت امامان و شيعيان برخوردار شده و با كشاندن شيعة سادهلوح به دنبال خود، به اهداف خود برسند. زماني كه امام در مدينه بود، اين فرصت طلبيها هر چه بيشتر شدّت گرفت. وقتي كه امام آنها را از خود طرد كردند، اصحاب آن حضرت نيز غلات را از جمع خود بيرون راندند، مغيرة بن سعيد و بيان بن سمعان كه از رهبران غاليان بودند، توسط اصحاب امام باقر (علیه السلام) تكفير شدند. غلات با توسّل به اطاعت امام (علیه السلام) خود را از عمل به وظايف اسلامي معاف دانسته و شناخت و معرفت امام را براي فلاح و رسيدن به اهداف عاليه اسلامي كافي ميشمردند و در مقابل، امام باقر (علیه السلام) مكرّر به لزوم تكيه بر عمل صالح تأكيد ميفرمودند و تأكيد امام بر عمگرايي شيعيان، به طور غير مستقيم در برابر تمامي فرقههايي بود كه به عمل صالح اعتنايي نداشتند.
لقب باقر براي پيشواي پنجم
در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدين لقب مي خواندند زيرا علوم را مي شکافت و باز مي کرد. در صحاح آمده است: «تبقر، يعني توسع در علم ». و در قاموس گفته شده است: محمد بن علي بن حسين را باقر مي خواندند چون در علم تبحر داشت. در لسان العرب نيز ذکر شده است: آن حضرت را باقر مي خواندند چرا که علم را مي شکافت و به اصل آن پي مي برد و فروع علم را از آن استنباط مي کرد و دامنه علوم را مي شکافت و وسعت مي داد. ابن حجر در صواعق مي نويسد: «او را باقر مي خواندند و اين کلمه از«بقر الارض »اخذ شده است، يعني آنکه زمين را مي شکافد و مکنونات آن را آشکار مي کند. زيرا او نيز گنجينه هاي نهاني معارف و حقايق احکام و حکمتها و لطايف را که جز از ديد کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار مي کرد. »از اين رو درباره وي گفته مي شد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نيز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است. در تذکرة الخواص نيز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زيرا در اثر سجده هاي فراوان، پيشاني اش شکاف برداشته بود. برخي هم گويند چون آن حضرت از دانش بسيار برخوردار بود او را باقر مي خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهري در صحاح مي پردازد. شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفي پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مي گفتند؟گفت: «چون علم را مي شکافت و اسرار آن را آشکار مي کرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته اند براي هيچ يک از فرزندان حسن و حسين (علیه السلام) اين اندازه از علوم، از قبيل تفسير و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که براي امام باقر (علیه السلام). محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سي هزار حديث پرسش کردم.
ديدار جابر بن عبدالله انصاري با امام باقر(علیه السلام)
جابر به در خانه امام زين العابدين (علیه السلام) آمد و در آنجا امام باقر (علیه السلام) را در ميان جمعي از نوجوانان بني هاشم ديد. با خود گفت راه رفتن او ، مانند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است و از نامش پرسيد . گفت : «من محمد بن علي بن الحسين هستم». جابرگريست و گفت : «به خدا قسم ، تو شکافنده ي علوم هستي . پدر و مادرم فدايت ، نزديک بيا» . جلو آمد . جابر پيراهن او را باز کرد و سينه اش را بوسيد و گونه اش را بر آن نهاد و گفت : «از طرف جدت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به تو سلام مي گويم . او به من امر کرده که با تو چنين کنم . جدت به من فرموده اميد است زنده بماني ، تا وقتي که فرزندي از فرزندانم را ملاقات کني که نامش ، نام من است ، دانشها را مي شکافد ، شکافتني ، و تو باقي مي ماني تا وقتي که بينا شوي و سپس بينايي ات بازخواهد گشت ». سپس جابر به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد : «از پدرت براي من اجازه ي ورود بگير». امام باقر (علیه السلام) وارد شد و به پدر خود خبر داد که پيرمردي بر در خانه ايستاده و با من چنين و چنان کرد . امام سجاد (علیه السلام) فرمود : «او جابر انصاري است ». سپس فرمود : «آيا از ميان بچه ها ، فقط با تو چنين کرد ؟» . فرمود : «بله » فرمود : «او قصد بدي ندارد ، اما آنچنان تو را معرفي کرده ، دشمنان را آماده ي قتل تو ساخته است ». سپس جابر به حضور امام سجاد (علیه السلام) رسيد .
خصوصيات اخلاقي امام محمد باقر(علیه السلام) 1
امام باقر«عليه السلام»درعبادت و راز و نياز و ياد حق همچون پدران بزرگوارش پيشتاز بود. هيچ گاه ازياد حق غافل نشد و خوف از قهر و غضب خدا و شوق لقاي حق او را بي تاب نموده بود. امام صادق«عليه السلام »دراين رابطه مي فرمايد: «پدرم همواره به ياد خدا بود. در حال راه رفتن و غذا خوردن و حتّي هنگام سخن گفتن نيز از ياد خدا مشغول نمي شد. مي ديدم كه زبانش به ذكر «لااله الاالله» در حركت است. صبحگاهان ما را جمع مي كرد و تا طلوع خورشيد به ذكر خدا وا مي داشت، آن را كه مي توانست قرآن بخواند، به قرائت قرآن و ديگران را به ذكر گفتن امر مي كرد»( بحار الانوار،ج46ص297.) خادم امام باقر«عليه السلام» نقل مي كند: «به همراه امام باقر«(علیه السلام) »به قصد حج هم سفر شديم. هنگامي كه امام داخل مسجد الحرام شدند و چشمانشان به خانه كعبه افتاد، صدايشان را به گريه بلند نمودند. عرض كردم: پدرومادرم فدايتان باد، مردم متوجه شما هستند، كاش صدايتان را بلند نكنيد (آهسته تضرع كنيد، زيرا به گمان او اگر مردم امام را در اين حال مي ديدند، براي امام كسر شأن بود.) امام در جوابش فرمودند: واي بر تو اي افلح، چرا صدايم را به گريه بلند نكنم، شايد (به خاطر اين تضرع وزاري من) خداي تعالي نظر رحمتي برمن كند و بدان سبب در فرداي قيامت رستگار شوم. بعد امام طواف خانه كرد و پشت مقام به ركوع (نماز) ايستاد وهنگامي كه از نمازفارغ شد موضع سجده امام«(علیه السلام) »از اشك چشمهايش خيس شده بود».( بحارالانوار،ج46ص289.)
خصوصيات اخلاقي امام محمد باقر(علیه السلام) 2
رضا و تسليم درمقابل خواست الهي ومقدرات آسماني از مقامات عالي بندگان صالح است. امامان«عليهم السلام»به عنوان انسانهاي نمونه، درمقابل مقدرات الهي به طور كامل تسليم و راضي بودند. گروهي از اصحاب امام خدمت ايشان رسيدند. درآن هنگام يكي از فرزندان امام مريض بود وامام نسبت به آن فرزند توجه خاص نشان مي داد و به خاطر كسالت وي غمگين و بي قرار بود. ياران امام با مشاهده اين حالت امام ترسيدند كه اگر آن فرزند از دنيا برود. از امام حركتي ببينند كه خوش نداشته باشند. (امام در نظر آنان از جلالتي خاص برخوردار بود و ترسيدند شايد امام اظهار جزع و فزعي كند كه خلاف انتظار آنان باشد). چيزي نگذشت كه ضجّه و زاري اهل خانه (بر مصيبت آن فرزند) برخاست ولي امام باچهره اي گشاده، برخلاف حالت قبلي، برآنان وارد شد. آنان به امام عرض كردند: فدايت شويم، حالت غم واندوه شما ما را به هراس انداخته بود كه مبادا در صورت وقوع مصيبت حالتي براي شما پيش آيد كه ما را اندوهناك گرداند. امام درجواب فرمود: «انَّا نُحِبُّ انْ نُعافِيَ فيمَنْ نُحِبُّ فَاذا جاءَ امْرُاللَّهِ سَلَّمْنا فيما احَبَّ.»[ كافي،ج3ص226.]ما دوست داريم از جهت عزيزانمان در عافيت و سلامت باشيم ولي هرگاه امر خدا بيايد درمقابل آنچه او خواسته، تسليم هستيم.
علم امام - پرسش طاووس يماني و پاسخ هاي بي درنگ امام باقر(علیه السلام)
طاووس يماني يکي از شخصيتها و پارسايان عصر امام سجادعليهالسلام و امام باقرعليهالسلام بود که براي خود شاگرداني داشت که به اصحاب طاووس معروف بودند. ابوبصير مي گويد با جمعي از دوستان در محضر امام باقرعليهالسلام در کنار کعبه نشسته بوديم در اين هنگام طاووس يماني با جمعي از اصحابش به محضر امام باقرعليهالسلام آمد و عرض کرد : آيا اجازه مي دهي چند سوال کنم ؟
امام باقرعليهالسلام: اجازه هست بپرس .
طاووس : به من خبر بده در چه زمان يک سوم انسانها مردند؟
امام باقرعليهالسلام: اي شيخ اشتباه کردي به جاي اينکه بگويي در چه زماني يک چهارم انسانها مردند گفتي يک سوم. در آن هنگام که قابيل برادرش هابيل را کشت چهار نفر انسان در زمين وجود داشت : آدم حوا هابيل قابيل طاووس :آري من اشتباه کردم . اينک بگو از آن دو نفر هابيل و قابيل کدام يک پدر انسانهاي بعد شدند قاتل يا مقتول؟
امام باقرعليهالسلام: هيچ کدام بلکه پدر انسانهاي بعد شيث بن آدم بود
طاووس: چرا آدم آدم ناميده شد؟
امام باقرعليهالسلام: زيرا طينت او از اديم (روي) زمين در بخش پايين برداشته شد
طاووس :چرا ابليس را ابليس ناميدند؟
امام باقرعليهالسلام:زيرا او از رحمت خدا مايوس شد و قطع اميد کرد ( واژه ابليس از بليس به معني نا اميدي از رحمت خداست)
طاووس :چرا جن را جن ناميدند ؟
امام باقرعليهالسلام: زيرا جنيان پوشيده اند و ديده نمي شوند واژه جن به معني پوشيده است
طاووس :آن پرنده اي که يک بار پريد ولي قبل از آن و بعد از آن ديگر نپريد چه بود؟
امام باقرعليهالسلام: قسمتي از کوه طور بود که به فرمان خدا به پرواز در آمد به طوري که در فضا قرار گرفت و بر بني اسرائيل سايه افکند انواع عذاب در آن وجود داشت تا اينکه بني اسرائيل تورات را پذيرفت
طاووس :آن رسولي که نه از انسانها بود و نه از جنيان و نه از فرشتگان چه بود؟
امام باقرعليهالسلام:او کلاغ بود که خداوند او را نزد قابيل فرستاد تا به او بفهماند چگونه جنازه برادرش هابيل را بپوشاند
طاووس : آن موجودي که جن و انس نبود و نه از فرشتگان و قوم خود را ترسانيد چه بود ؟
امام باقرعليهالسلام:آن موجود مورچه بود که به قوم خود گفت وارد لانه هاي خود شويد تا سليمان و لشگرش از روي نا آگاهي شما راپايمال نکنند
طاووس : به من خبر بده از چيزي که اندگش حلال و بسيارش حرام است ؟
امام باقرعليهالسلام: آن چيز نهي حضرت طالوت بود که به لشکر خود گفت از آب نهر جز اندکي نياشاميد
طاووس : نمازي که وضو ندارد و روزه اي که با خوردن و آشاميدن باطل نمي شود کدام است؟
امام باقرعليهالسلام: صلات بي وضو صلوات بر پيامبر است و روزه اي که خوردن و آشاميدن آن را باطل نمي کند روزه سکوت حضرت مريم است
طاووس : آن چيزي که کم و زياد مي شود و آن چيزي که زياد مي شود ولي کم نمي شود و آن چيزي که کم مي شود ولي زياد نمي شود چيست ؟
امام باقرعليهالسلام: آن موجودي که کم و زياد مي شود ماه است و آن چيزي که زياد مي شود و کم نمي شود آب دريا هاست و آن چيزي که کم مي شود و زياد نمي شود عمر است به اين ترتيب امام به سوالات طاووس بي درگ پاسخ داد و حاضران را از جواب خود مات و مبهوت ساخت.
پرتويي از شخصيت علمي امام باقر در منابع اهل سنت
امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضيلت سرآمد همه بزرگان بني هاشم بود و مقام بزرگ علمي و اخلاقي او مورد تصديق دوست و دشمن بود. به قدري روايات و احاديث، در زمينه مسائل و احكام اسلامي، تفسير، تاريخ اسلام، و انواع علوم، از ان حضرت به يادگار مانده است كه تا آن روز از هيچ يك از فرزندان امام حسن و امام حسين (علیه السلام) به جا نمانده بود. رجال و شخصيتهاي بزرگ علمي آن روز، و نيز عده اي از ياران پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) كه هنوز درحال حيات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مي كردند. «جابر بن يزيد جعفي» و «كيسان سجستاني» (از تابعين) و فقهائي مانند: «ابن مبارك»، «زهري»، «اوزاعي»، «ابوحنيفه»، «مالك»، «شافعي»، «زياد بن منذرنهدي» از آثار علمي او بهره مند شده سخنان آن حضرت را، بي واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده اند. كتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبري، بلاذري، سلامي، خطيب بغدادي، ابونعيم اصفهاني، و كتبي مانند: موطا مالك، سنن ابي داود، مسند ابي حنيفه، مسند مروزي، تفسير نقاش، تفسير زمخشري، و دهها نظير اينها، كه از مهمترين كتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پيشواي پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن علي» و يا «قال محمد الباقر» به چشم مي خورد. كتب شيعه نيز در زمينه هاي مختلف سرشار از سخنان و احاديث حضرت باقر (علیه السلام) است و هر كس كوچكترين آشنايي با اين كتابها داشته باشد، اين معنا را تصديق مي كند.
شاگردان برجسته امام باقر (علیه السلام)
برجستهترين شاگردان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) عبارتاند از: جابر بن يزيد جعفي ، حمران بن اعين ، زراره بن اعين ، عامر بن عبدالله جذاعه، حجر بن زائده، عبدالله بن شريک عامري، فضيل بن يسار بصري، سلام بن مستنير، بريد بن معاويه عجلي، حکم بن ابي نعيم، محمد بن مسلم ثقفي ، ليث بن بختري مرادي، عبدالله بن ابي يعفور، ابوجارود زياد بن منذر اعمي، زياد بن ابي رجاء که همان ابوعبيده حذاء است، زياد بن سوقه، زياد مولي ابي جعفر(علیه السلام) ، زياد بن ابي زياد منقري، زياد الاحلام،ابوبصير يحيي اسدي معروف بن خربوذ مکي. ناگفته نماند که بسياري از راويان احاديث امام صادق (علیه السلام) ابتدا شاگرد امام باقر (علیه السلام) بوده اند.
امام باقر(علیه السلام) و رعايت جمال و زندگي شرافتمندانه
ائمه (علیه السلام) به تناسب شرايط زماني و مسؤوليتهاي اجتماعي خود، زندگي مي كرده اند. ساير امامان به جز امام علي (علیه السلام) ، از آنجا كه مسؤوليت حكومت را بر عهده نداشته اند و در شرايط اجتماعي ويژه اي زندگي مي كرده اند، كه چه بسا استفاده از لباسهاي كم بها و وصله دار موجب تضعيف موقعيت اجتماعي آنان و توهين به شيعه مي شد، و بازتاب منفي داشته است، بر اساس وظيفه، آداب صحيح اجتماعي را رعايت كرده، به جمال و زي شرافتمندانه در جامعه اهتمام مي ورزيده اند . امام باقر (علیه السلام) حتي در مورد چگونگي اصلاح محاسن خويش به مرد پيرايشگر رهنمود مي دهد. و در انتخاب لباس براي خويش، عزت و شرافت و زي شايسته را در نظر دارد! چنان كه گاه لباس فاخر و تهيه شده از خز مي پوشد. و براي لباس رنگهاي جذاب و پر نشاط انتخاب مي كند. امام باقر (علیه السلام) از اين كه در اندام او آثار رخوت و كسالت و پژمردگي ظاهر باشد، متنفر بود. حكم بن عتيبه مي گويد: امام باقر (علیه السلام) را ديدم كه حنا بر ناخنها نهاده است. اين احاديث در مجموع مي رساند كه امام باقر (علیه السلام) به چگونگي وضع لباس و زي خويش در جامعه توجه داشته، بي قيدي و بد منظري و بي مبالاتي را نمي پسنديده است.
حضور فعال امام باقر (علیه السلام) در جامعه
امام باقر (علیه السلام) با اين كه توجه به استغناي نفس و لزوم تلاش براي كسب معاش داشت و عملا در اين راستا گام مي نهاد، اما هرگز زندگي خود را وقف تأمين معاش نكرده بود، بلكه همت اصلي آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود. امام باقر (علیه السلام) در روزگار خود، بزرگترين تأثير علمي و عملي را براي جامعه خويش داشت. حضور در مجامع علمي و تأسيس جلسات فرهنگي، يكي از بهترين و ارزنده ترين نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زيرا هر گونه تكامل اجتماعي در ابعاد اخلاقي و معنوي و اقتصادي و...منوط به تكامل فكري و فرهنگي است. براي تبيين نقش حياتي امام باقر (علیه السلام) در جامعه اسلامي، ياد همين نكته كافي است كه: جمع عالمان بر اين عقيده اتفاق دارند كه فقيه ترين مردم در آغاز سلسله فقيهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) بشمار مي آيند. و سخن حسن بن علي الوشاء كه از معاصران امام رضا (علیه السلام) مي باشد، خود گواهي روشن بر مدعاي ماست كه مي گويد: نهصد شيخ و بزرگ راوي حديث را در مسجد كوفه مشغول تدريس يافتم كه همگي از امام صادق (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) نقل حديث مي كردند.
کار و تلاش در سيره امام باقر(علیه السلام)
محمدبن مندكر مي گويد :در هواي داغ در اطراف مدينه عبور مي كردم ، ناگهان چشمم به امام باقر افتاد، او مردي تنومند بود، ديدم با كمك دو نفر از غلامانش ، مشغول كشاورزي است ، با خود گفتم : اكنون در اين هواي گرم ، بزرگي از بزرگان قريش براي بدست آوردن مال دنيا، اين گونه زحمت مي كشد، بايد بروم او را نصيحت كنم ، نزد او رفتم ، و بر او سلام كردم او در حالي كه بر اثر كار، عرق مي ريخت و نفس مي كشيد، جواب سلام مرا داد، به او گفتم : (خدا كارت را سامان بخشد آيا روا است كه بزرگي از بزرگان قريش ، در اين هواي داغ ، براي بدست آوردن مال دنيا، بيرون آيد و اين گونه تلاش كند؟ اگر در اين حال ، مرگ به تو برسد چه خواهي كرد؟) آن حضرت روي پا ايستاد و به من رو كرد و فرمود: (سوگند به خدا، اگر مرگ در اين حال به من برسد در حالي رسيده كه در اطاعت خدا هستم و با كار و كوشش ، ديگر احتياج به تو و ساير مردم پيدا نمي كنم ، من آن هنگام از مرگ مي ترسم ، كه در حال گناه به سراغم آيد). وقتي كه من اين پاسخ را از آن حضرت شنيدم گفتم : يرحكم الله اردت ان اعظك فوعظتني : (خدا تو را رحمت كند، خواستم تو را نصيحت كنم ، تو مرا نصيحت كردي ) 0 ( ارشاد شيخ مفيد (ره ) ص 284 )
اخلاق امام باقر(علیه السلام) - کنترل خشم و بردباري امام
در سيره اخلاقي امام باقر(علیه السلام) آمده است: روزي يك نفر مسيحي به آن حضرت جسارت كرد و گفت : «انت بقر؛ تو گاو هستي.» امام بدون اينكه خشمگين شود، فرمود: «لا انا باقر؛ نه من باقرم.» مسيحي گفت: تو پسر آن زن آشپز هستي؟ امام فرمود: آري مادرم يك بانوي آشپز بود. آن مرد براي اينكه امام را عصباني كند، دوباره گفت: تو پسر زن سياه چرده، زنگي و دشنام گو هستي. امام پاسخ داد: اگر تو راست مي گويي، خدا مادرم را بيامرزد و اگر دروغ مي گويي، خداوند تو را ببخشد. وقتي آن مرد مسيحي بردباري و حلم بي پايان امام را مشاهده كرد كه با اين اهانت ها هرگز خشمگين نشد و كاملا بر نفس خود مسلط بود، زبان بر شهادتين جاري كرد و مسلمان شد. اين رفتار حضرت باقر(علیه السلام) دقيقا در تفسير اين آيه شريفه است كه مي فرمايد: «هرگز نيكي و بدي يكسان نيست؛ بدي را با نيكي دفع كن! ناگاه خواهي ديد همان كس كه ميان تو و او دشمني است، گويي دوستي گرم و صميمي مي شود و اين خصلت را جزكساني كه شكيبا بوده اند، نمي يابند و آن را جز صاحب بهره اي بزرگ، نخواهند يافت.» (فصلت .43) دستاوردهاي اين حركت پسنديده از نظر روحي و رواني و معنوي، خيلي بهتر و بيشتر از آن است كه انسان خشم و غضب خود را با هيجانات عصبي و رفتارهاي زشت و كينه توزانه فرو نشاند.
امام باقر(علیه السلام) و رعايت حقوق و نيازهاي روحي همسران
زاهد نمايان و تنگ نظراني که عبادت و تقوا را در انزوا و کسالت و جمود مي بينند و با ترک شؤون زندگي و رفتارهاي اجتماعي در صدد راهيابي به مقامات معنوي هستند! واقعيات حيات را ناديده گرفته و به جاي پيروي از تماميت وحي، تشخيصهاي نادرستشان را، ملاک حق مي شمرند، تشکيل زندگي خانوادگي را مانع وصول به حق پنداشته و رعايت حقوق و نيازهاي طبيعي و واقعي همسران را در خور دنيا گرايان مي دانند! و در جهت ضديت با فطرت و طبيعت و نظام هستي بر مي خيزند، اما در مکتب اهل بيت (علیه السلام) و در زندگي امام باقر (علیه السلام) اثري از اين گونه حرکتها نيست، بلکه هر حقيقتي در جاي خود مورد توجه قرار گرفته است.از آن جمله نيازهاي روحي همسران است که معمولا در نگاه انسانهاي سطحي مورد غفلت و بيمهري قرار مي گيرد، ولي در زندگي امامان (علیه السلام) به عنوان يک واقعيت مورد توجه بوده است. گروهي از مردم به حضور امام باقر (علیه السلام) رسيدند، در حالي که امام خضاب کرده بود. تازه واردان، از علت خضاب کردن آن حضرت، جويا شدند. امام (علیه السلام) فرمود: چون زنان از آراستگي شوهر خويش شادمان مي شوند، من براي همسرانم خضاب کرده و خود را آراسته ام.
امام باقر (علیه السلام) و حيات دوباره مرد شامي
يكي از اهالي شام كه به امام محمّد باقر (علیه السلام) بسيار علاقه مند بود و هر چند وقت يك بار به ملاقات و زيارت آن حضرت مي آمد، در يكي از زيارت هايش پس از گذشت چند روزي در شهر مدينه منوّره مريض شد و در بستر بيماري و در شُرف مرگ قرار گرفت ، به يكي از دوستان خود گفت : همين كه من از دنيا رفتم ، به حضرت ابو جعفر محمّد بن عليّ، باقرالعلوم صلوات اللّه عليه بگو تا بر جنازه ام نماز بخواند و در مراسم تدفين من نيز شركت نمايد. وقتي كه آن مرد شامي وفات يافت و دوستش نزد امام محمّد باقر (علیه السلام) آمد و به حضرت گفت كه فلاني مرده و توصيه كرده است تا شما بر جنازه اش نماز بخواني و در مراسم دفن او شركت فرمائي . حضرت فرمود: شام سردسير است و حجاز گرم سير، در دفن او عجله و شتاب نكنيد تا من بيايم . و سپس به سمت منزل مرد شامي حركت كرد و چون وارد منزل او گرديد در كنار بسترش نشست ؛ و بعد از گذشت لحظه اي ، دعائي را زمزمه نمود؛ و سپس او را با نام صدا كرد. در اين هنگام ، مرد شامي در حالي كه پارچه اي سفيد، رويش انداخته بودند، حركتي كرد و پاسخ حضرت را داد. بعد از آن ، حضرت او را نشانيد و دستور داد تا شربتي مخصوص ، برايش تهيّه كردند و به او خورانيد. و چون به طور كامل بهبود يافت ، خطاب به حضرت كرد و اظهار داشت : (أ شهد أ نّك حجّة اللّه علي خلقه ...) يعني ؛ شهادت مي دهم كه تو حجّت خداوند بر خلق جهاني و مردم آن چه بخواهند بايد در همه امور، به شماها رجوع نمايند و هر كه به غير شما مراجعه كند، همانا او گمراه گشته است . پس از آن ، امام باقر (علیه السلام) فرمود: اكنون پيش آمد و جريان بازگشت خود را براي اين افراد بازگو كن ؟ گفت : هنگامي كه روح از بدن من پرواز كرد، مابين زمين و آسمان ندائي رسيد، كه روح او را به كالبدش بازگردانيد، چون كه محمّد بن عليّ عليهماالسلام درخواست حيات دوباره او را كرده است .( اثبات الهداة : ج 3، ص 46، ح 21)
نمونه اي از نهي از منکر امام باقر(علیه السلام)
ابوبصير گويد: در كوفه براي زني قرآن مي خواندم . يك بار در موردي با او شوخي كردم ! بعد از مدتي كه به خدمت امام باقر (علیه السلام) رسيدم مرا مورد مذمت و سرزنش قرار داد و فرمود: كسي كه در خلوت مرتكب گناه شود خداوند به او نظرلطف نمي كند. چه سخني به آن زن گفتي ؟ از روي شرم و حيا سر در گريبان افكندم و توبه كردم . امام باقر (علیه السلام) فرمود: شوخي با زن نامحرم را تكرار نكن .
ماجراي تيراندازي امام باقر (علیه السلام) و تصميم هشام به قتل ايشان
روزي هشام بن عبدالملك به جهت تحقير و توهين به امام باقر(علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) فرمانداد تا ايشان را از مدينه به دمشق بفرستد و پس از ورود آن بزرگواران به دمشق تا سه روز از پذيرايي آنان خودداريکنند و در روز چهارم هنگامي كه هشام بر تخت نشسته و درباريان به تيراندازي و هدف گيري مشغولهستند ، آن دو بزرگوار را خدمت او آوردند تابه نوعي موجبات ناراحتي ايشان را فراهم نمايد . روز موعود فرا مي رسد . در مجلس ،هشام امام باقر (علیه السلام) را با نام صدا ميند و مي گويد:با بزرگان قبيله ات تيراندازي كن . امام مي فرمايند: من پير شده ام و تيراندازي از من گذشته است مرا معذور دار. هشام اصرار مي ورزد و امام را سوگند مي دهد كه بايد اين كار را بكني و به پيرمردي از ابن اميه مي گويد كمانت را به او بده . امام باقر (علیه السلام) كمان را مي گيرد و تيري به زه گذاشته و هدف گيري مي كند. نفس در سينه ها حبس مي شود ، هشام و يارانش آماده اند كه با مشاهده عدم موفقيتامامشادمان شده ودوستان اهل بيت نيزنگران از نتيجه ي مسابقه .
شهادت امام باقر(علیه السلام)
منابع روايي و تاريخي علت وفات آن حضرت را مسموميت دانسته اند، مسموميتي كه دستهاي حكومت امويان در آن دخيل بوده است. از برخي روايات استفاده مي شود كه مسموميت امام باقر (علیه السلام) به وسيله زين آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه اي كه بدن آن گرامي از شدت تأثير سم بسرعت متورم گرديد و سبب شهادت آن حضرت شد. در اين كه چه فرد يا افرادي در اين ماجراي خائنانه دست داشته اند، نقلهاي روايي و تاريخي از اشخاص مختلفي نام برده اند. بعضي از منابع، شخص هشام بن عبد الملك را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند. بخشي ديگر، ابراهيم بن وليد را وسيله مسموميت معرفي كرده اند. برخي از روايات نيز زيد بن حسن را كه از دير زمان كينه هاي عميق نسبت به امام باقر (علیه السلام) داشت، مجري اين توطئه به شمار آورده اند. به طور مسلم وفات امام باقر (علیه السلام) در دوران خلافت هشام بن عبد الملك رخ داده است، زيرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجري استمرار داشته، و آخرين سالي كه مورخان در وفات امام باقر (علیه السلام) نقل كرده اند 118 هجري مي باشد.
گزيده اي از احاديث امام باقر(علیه السلام)
قالَ (علیه السلام) : إنَّما يَبْتَلِي الْمُؤمِنُ فِي الدُّنْيا عَلي قَدْرِ دينِهِ.( بحارالأنوار: ج 67، ص 210، ح 12 (
همانا مؤمن در اين دنيا هر مقداري كه دين و ايمان داشته باشد به همان اندازه مورد امتحان و آزمايش قرار مي گيرد.
قالَ (علیه السلام) : إنَّ جَميعَ دَوابِّ الاْرْضِ لَتُصَلّي عَلي طالِبِ الْعِلْمِ حَتّي الْحيتانِ في الْبَحْرِ. (بحارالأنوار: ج 1، ص 137، ح 31 )
به درستي كه تمام موجودات و جانوراان زمين و بلكه ماهيان دريا براي تحصيل كنندگان علوم ـ اسلامي و معارف الهي ـ تحيّت و درود مي فرستند.
قالَ (علیه السلام) : مَنْ أفْتَي النّاسَ بِغَيْرِ عِلْم وَ لا هُديً، لَعَنَتْهُ مَلائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلائِكَةُ الْعَذابِ، وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفَتْياهُ. (اصول كافي: ج 1، ص 42، ح 3 )
هركس درباره مسائل دين فتوا و نظريه اي دهد كه بدون علم و اطّلاع باشد، ملائكه رحمت و ملائكه عذاب او را لعن و نفرين مي كنند و گناه عمل كننده ـ اگر خلاف باشد ـ بر عهده گوينده است.
قالَ (علیه السلام) : الاْعْمالُ تُضاعَفُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَأكْثِرُوا فيها مِنَ الصَّلاةِ وَ الصَّدَقَةِ وَ الدُّعاءِ. (مستدرك الوسائل: ج 6، ص 64، ح 15.
پاداش اعمال ـ بد يا خوب ـ در روز جمعه دو برابر ديگر روزها است، پس سعي نمائيد در اين روز نماز و صدقه و دعا بسيار انجام دهيد.
قالَ (علیه السلام) : إنَّ الْجَنَّةَ وَ الْحُورَ لَتَشْتاقُ إلي مَنْ يَكْسَحُ الْمَسْجِدَ، اَوْ يَأخُذُ مِنْهُ الْقَذي. (مستدرك الوسائل: ج 3، ص 385 )
همانا بهشت و حورالعين در انتظار افرادي است كه در نظافت و تميز كردن مسجد سعي و تلاش نمايند
داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم عليهم السلام نوشته : محمد محمدي اشتهاردي
http://www.women.gov.ir/pages/content.php?id=3764
http://www.askdin.com/thread5736.html
http://rasoolnoor.com/modules.php?name=Maghaleh&pa=showpage2&pid=372
http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/3799
http://www.andisheqom.com/Files/islamhistory.php?idVeiw=30701&level=4&subid=30701
http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=4380&urlId=816
http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=4380&urlId=816
http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=4380&urlId=816
http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/3799
http://www.rasekhoon.net/Article/Show-47776.aspx
http://www.askdin.com/thread5736.html
http://www.askdin.com/thread5736.html
http://www.askdin.com/thread4298.html
http://www.askdin.com/thread4298.html
http://www.askdin.com/thread4298.html
سيره پيشوايان، ص 306 نويسنده: مهدي پيشوايي
http://daneshnameh.roshd.ir
قصه هاي تربيتي چهارده معصوم / محمد رضا اکبري
زندگي سياسي امام باقر ، ص 211 نويسنده: احمد ترابي
http://www.askdin.com/thread8940.html