سخنانی كوتاه از امام باقر عليه السّلام در زمينه های اخلاق و حكمت و ...
سخنانی كوتاه از امام باقر عليه السّلام در زمينه های اخلاق و حكمت و ...
1- با منافق به زبانت سازگارى نما و با مؤمن خالصانه دوستى كن و اگر يك يهودى همنشينت شد، به نيكى رفتار كن.
2- آميختگى هيچ چيزى به چيز ديگر نيكوتر از آميختگى حلم با علم نيست.
3- تمامى كمال دانش اندوزى در دين و بردبارى بر ناگوارى و اندازه دارى مخارج زندگى است.
4- به خداى قسم كه متکبر با رداى [عظمت] خدا به جنگ برخاسته است.
5- روزى امام باقر عليه السّلام به آنان كه در محضرش بودند فرمود: مردانگى چيست؟
آنان هر يك اظهار نظرى كردند؛ آنگاه امام عليه السّلام فرمود: مردانگى آن است كه زياده نخواهى كه خوار گردى و اظهار فقر ننمايى كه تهيدست گردى و بخل نورزى كه دشنام شنوى و نابخردى نكنى كه دشمن يابى ؛ پس آنگاه از امام عليه السّلام پرسيده شد كه چه كسى بر اين كار تواناست؟ پس آن حضرت عليه السّلام فرمود: آن كس كه دوست دارد چون مردمك در چشم و همانند مشك در عطرها و بسان خليفه روزگار شما باشد.
6- روزى مردى در محضر امام باقر عليه السّلام عرض كرد: «خدايا! ما را از همه مردم بی نياز كن». آنگاه ابو جعفر عليه السّلام فرمود: اين گونه مگوى ولى بگو: «خدايا ما را از مردم بد بی نياز كن» چرا كه به راستى مؤمن از برادرش بی نياز نمی گردد.
7- و فرمود قیام به حق کن و از آنچه تو را ثمرى نبخشد دورى گزين و از دشمنت اجتناب كن و از دوستت از هر گروهى كه باشد بر حذر باش مگر از دوست امينى كه از خدا بيم دارد. با بزهكار معاشرت منما و او را بر راز خود، آگاه مساز و در كارت از کسانیکه خدا ترسند، مشورت بخواه.
8- دوستى بيست ساله [نوعى] خويشاوندى است.
9- اگر بتوانی با هرکه برخورد کردی تو به او لطف و بخشش داشته باشی { و او را مورد احسان خویش قرار دهی } این کار را بکن.
10- سه كردار هم در دنيا و هم در آخرت، ارزشمند است: از آن كس كه بر تو ستم ورزيده درگذرى و با آن كس كه با تو قطع رابطه كرده، رابطه برقرار كنى و بر آن كه بر تو جهل ورزيده بردبارى نمايى.
12- هيچ بنده اى از يارى رسانى به برادر مسلمانش و تلاش در برآوردن حاجتش، برآورده شود يا نشود، سرباز نمی زند مگر آن كه گرفتار تلاش براى نياز كسى می شود كه باعث گناه بر او شده و پاداشى هم ندارد و هيچ بنده اى در صرف هزينه در آنچه خشنودى خداست بخل نمی ورزد، مگر آن كه به چندين برابر آن خرج كه موجب خشم خداست گرفتار می آيد.
13- در هر قضاء الهى، خير و نكويى براى مؤمن باشد.
14- به راستى كه خداوند پافشارى مردم در خواهش از ديگران را خوش نمی دارد ولى اين پافشارى را در خواهش از او دوست می دارد به درستى كه خداى كه يادش بزرگ است دوست دارد كه از او [چيزى] خواسته شود و از آنچه در نزد اوست درخواست گردد.
15- هرکس در خود واعظ و پند دهنده ای قرار ندهد پند و اندرز مردم او را سودی نبخشد.
16- هر كس كه ظاهرش از باطنش نيكوتر است، ترازوى [اعمالش] سبك می گردد.
19- دانشمندى كه از دانش او سود برند بهتر از هفتاد هزار عابد است.
20 - شخص عالم نیست مگر وقتی که حسد به مافوق خود نورزد و پائین تر از خود را تحقیر ننماید.
22- مثل نيازمند شدن به كسى كه تازه به دوران رسيده است همانند سكّه نقره اى در دهان افعى است كه تو بدان [سكه نقره] نياز دارى و از آن [افعى] در خطرى.
23- سه صفت است كه صاحب آن صفات هرگز نمی ميرد تا اينكه عذاب و گرفتارى آن صفات را ببيند: ستم، قطع رابطه خويشاوندى و سوگند دروغين كه ستيز با خداست. و بی گمان طاعتى كه پاداشش زودتر از ديگر طاعات می رسد، ارتباط خويشاوندى است و به راستى [اگر چه] قومى طغيانگر و گنهكارند ولى صله رحم می كنند پس دارايى ايشان زياد می گردد و توانگر می شوند و همانا سوگند دروغين و قطع ارتباط خويشاوندى شهرها را خالى از سكنه [بی نشاط] می سازد.
24- هيچ كردارى جز با شناخت و آگاهى، پذيرفته نگردد و هيچ شناختى جز با كردار به دست نيايد و هر آن كه آگاه گرديد، آگاهی اش او را به كردار رهنمون سازد و كسى كه آگاهى ندارد كردارى هم ندارد.
25- همانا خداوند براى احسان و نكويى، گروهى از بندگانش را برگزيده است، آنان را دوستدار احسان و دوستدار نيكوكارى قرار داده و جويندگان احسان را به سوى آنان راهى نموده و برآوردن نياز ايشان را بر نيكوكاران آسان ساخته همان گونه كه زنده كردن زمين باير و جان دادن بر اهلش را براى باران آسان نموده است و به راستى كه خداوند براى نكويى، دشمنانى از بندگانش قرار داده كه احسان و نيكوكارى را بر ايشان ناپسند و مبغوض ساخته و جويندگان احسان را از رو نمودن به آنان منع كرده و دشمنان احسان را نيز از نيكوكارى منع نموده است همان گونه كه باران را از زمين باير و خشك دور ساخته تا آن زمين و اهلش را نابود كند و آنچه خداوند می بخشد بيشتر است.
26- مهر قلبى برادرت [نسبت به تو را] با ارزيابى مهر قلبى تو به برادرت بشناس.
27- ايمان، دوستى و دشمنى است. [دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا].
28- شيعيان ما نيستند جز آنان كه پرهيزگارى از خداى را در پيش گيرند و فرمانش برند و آنان شناخته نمی شوند جز به فروتنى و خشوع و بازپس دادن امانت و ياد كردن بسيار خداوند و روزه دارى و نمازگزارى و نيكى به پدر و مادر و رسيدگى در كار همسايگان تهيدست و بيچارگان و بدهكاران و يتيمان و راست گفتارى و تلاوت نمودن قرآن و سخن نگفتن با مردم جز به نيكى؛ و شيعيان ما در هر چيزى امين خويشاوندانشان هستند.
29- چهار چيز نيكو گنجى هستند: مخفى داشتن نياز و پنهان دادن صدقه و نهان نمودن درد و پنهان ساختن گرفتارى.
30- كسى كه راست گفتار است، پاك كردار شود و كسى كه نيك نيت است روزی اش زیاد گردد و آن كس كه با خانواده اش خوشرفتار است عمرش زیاد شود.
31- از تنبلى و بی قرارى [بی حوصلگى] بپرهيز چرا كه اين دو، كليد هر بدى هستند. كسى كه تنبلى كند حقى را به انجام نرساند و آن كس كه بی قرارى كند بر حق نتواند شكيبايى كند.
32- هر كه در راه خدا و براى ايمان به خدا، دوستى يابد و براى خشنودى خداوند در دوستى با او پايدارى كند، بی ترديد پرتويى از نور خدا و پناهى از عذاب خدا و دليلى كه در روز رستاخيز كاميابش سازد و بزرگى پايدار و آوازه اى بلند به دست آورد. چرا كه مؤمن از خداوند نه جداست و نه پيوسته. پرسيده شد كه معنى «نه جداست و نه پيوسته» چيست؟ امام عليه السّلام فرمود: كه نه پيوسته به خداست كه خود خدا باشد و نه جداى از اوست كه جز او باشد.
33- مرد را در گول زدن خويش، همين كافى است كه عيب ديگران را ببيند و عيب خويش را نبيند يا اينكه ديگران را بر چيزى خرده گيرد كه خود توان رهايى از آن عيب را ندارد و يا اينكه همنشين خويش را با سخن گزافه و بی ثمر آزار رساند.
34- فروتنى آن است كه به نشستن در جايى پايينتر از شأنت خشنود باشى و به هر كه رسيد سلام كنى و هر چند كه بر حقّ هستى، ستيزه و جدال را رها سازى.
35- مؤمن برادر مؤمن است. به او دشنام نمی دهد، از او [چيزى را] مضايقه نمی كند و به او گمان بد نمی برد.
36- امام باقر عليه السّلام به فرزندش فرمود: خويشتن را براى حقّ شكيبا دار. زيرا هر كه در [پرداخت] حقّ، چيزى را مضايقه كند، دو برابر آن را در باطل و نادرست بدهد.
37- بدخويى نصيب هر كه شد، ايمان از او پوشيده ماند [دور شد].
38- به راستى خداوند دشنام دهنده بی حيا را دشمن دارد.
39- همانا خداوند را كيفرهايى در دل و تن است: تنگدستى در زندگى و سست انگارى در عبادت؛ و هيچ بنده اى به كيفرى سخت تر از سنگدلى گرفتار نيامده است.
40- چون روز رستاخيز شود ندا دهنده اى فرياد برآورد: كجايند بردباران؟ پس گروهى از مردم بايستند پس آنگاه ندا دهنده اى ندا دهد: كجايند تحمل كنندگان؟ پس گروهى از مردم به پا خيزند. عرض كردم [راوى]: فدايت گردم بردباران و تحمل كنندگان چه كسانى هستند؟ پس امام عليه السّلام فرمود: بردباران بر انجام واجبات و تحمل كنندگان بر دورى از گناهان.
41- خداوند می فرمايد: اى فرزند آدم! از آنچه بر تو حرام كردم دورى گزين تا از پارساترين مردم باشى.
42- برترين عبادت پاكدارى { عفت } شكم و عورت است.
43- چهره شاداب و خوشرويى مهر آور و نزديك كننده به خداست و چهره گرفته و بدرويى دشمنی آور و دوركننده از خداست.
44- دستاويز و وسيله اى براى من كه نزديكتر به او باشد به سوى آنچه او دوست می دارد، از پيشينه دست احسان نيست كه دست ديگرش دنبال آن آيد تا آن را نگه دارد و پرورش دهد؛ زيرا دريغ كردن دستهاى آينده مايه قطع سپاسگزارى دستهاى نخستين است ولى دلم به من اجازه ردّ نيازمنديهاى نخستين را به من نمیدهد.
46- به راستى كه اين دنيا را نيكوكار و بزهكار به دست آورند ولى همانا خداوند اين دين را جز به بندگان ويژه اش ندهد.
48- هر كه بابى از هدايت را [به ديگران] بياموزد همانند پاداش عملكننده بدان كردار، پاداش برد و از پاداش آنان چيزى كم نمی گردد [هم آموزنده و هم عمل كننده پاداش كامل می گيرند] و هر كه بابى از گمراهى را [به ديگران] بياموزد بار گران گناه را همچون گناهكار بر دوش كشد و از بار گناهشان چيزى كم نمی گردد.
50- دانشمند را سزاست كه چون چيزى از او پرسيده شود و او جوابش را نداند، بگويد خدا داناتر است و گفتن چنين سخنى بر غير دانشمند سزا نيست و در روايتى ديگر آمده كه بگويد: نمی دانم تا اينكه در دل پرسنده ترديدى نيندازد.
52- آيا شما را از چيزى با خبر نكنم كه چون بدان عمل كنيد. سلطان و شيطان از شما دور شوند؟ پس ابو حمزه عرض كرد: بله! آن را بفرماييد تا بدان عمل كنيم. پس امام عليه السّلام فرمود: بر شماست كه روز را با صدقه آغاز نماييد؛ چرا كه صدقه شيطان را رو سياه كند و در آن روز، خشمگيرى سلطان ستم پيشه را بر شما بی اثر می كند و بر شماست دوستى در راه خدا و مهرجويى و هميارى در انجام كردار نيك؛ زيرا اين كار سلطان و شيطان را ريشه كن نمايد و در آمرزش خواهى پافشارى كنيد، چرا كه اين كار گناهان را پاك كند.
53- به درستى اين زبان كليد هر نيك و بد است؛ پس مؤمن را سزاست كه همان طور كه بر سيم و زرش قفل می زند بر زبانش نيز قفل زند؛ زيرا پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:
رحمت خداى بر مؤمنى باد كه زبانش را از هر ناپسندى باز دارد چرا كه اين نگه داشتن زبان { از معصیت } ، صدقه مؤمن بر خويشتن است. آنگاه امام باقر عليه السّلام فرمود: هر كه زبانش را فرو نبندد از گناهان به دور نباشد.
55- به راستى افسوس خورنده ترين مردم در قیامت، بنده اى است كه عدالت را توصيف كند و آنگاه خود در حقّ ديگرى بر خلاف عدالت عمل نمايد.
56- بر شماست به پرهيزگارى و تلاش و راست گفتارى و بازپس دادن امانت به آن كس كه به شما اعتماد نموده خواه آن كس نيكوكار باشد يا بزهكار. چنانچه قاتل على بن ابى طالب امانتى به من سپارد. بی گمان آن را بازپس خواهم داد.
57- ارتباط خويشاوندى، كردارها را پاكيزه دارد و دارايى را فزون كند و گرفتارى را دور سازد و حساب [روز جزا] را آسان نمايد و مرگ را عقب اندازد.
58- اى مردم! به راستى شما در اين دنيا در تيررس تيرهاى مرگ هستيد.
هيچ كس از شما روزى از زندگی اش را پشت سر ننهد. جز آن كه روزى ديگر از عمرش سپرى گردد. پس كدامين لقمه گلوگير نيست يا كدام آشاميدنى راه گلو را نگيرد. از اين منزلگه كوچ، سراى پيش روى خود را آباد كنيد؛ چرا كه امروز غنيمت است و فردا را ندانى از آن كيست؟ اهل دنيا مسافرانى هستند كه بار و بنديل خود را در سرايى دگر [آخرت] باز كنند. ريشه ها [پيشينيان] نابود شدند و ما شاخه هاى آنهاييم. چون ريشه رود، شاخه چسان بماند؟ { چگونه شاخه بدون ریشه دوام خواهد داشت } كجايند آنان كه از شما بيشتر زيستند و بلند آرزوتر بودند؟ اى فرزند آدم! آنچه را كه توان دور ساختنش را ندارى تو را پيش آمد و آنچه كه بازنگردد از دستت رفت؛ پس زندگى زودگذر را زندگى نخوان، چه چيزى عايد تو شود جز خوشى اى كه به مرگت كشاند و اجلت را نزديك سازد؟! پس گويى تو دوستى از دست رفته و سايه اى از بين رفته گشته اى. پس می بايست خويش را دريابى و جز آن را وانهى و از خداى ياری جويى تا ياريت نمايد.
59- هر كه آن گونه نيكى كند كه با او كرده اند تنها جبران نموده و آن كه دو چندان جبران كند سپاسمندى نموده و آن كس كه سپاس دارد، بزرگوار است و آن كه بداند هر چه كرده بر خودش كرده انتظار سپاس مردم را نكشد و فزون شدن مهر مردم را نخواهد. پس از ديگرى نخواه كه در آنچه براى خود كرده اى و آبرويت را بدان حفظ نموده اى، تو را سپاس گزارد و آگاه باش كه نيازمند با خواهش كردن از تو، آبرويش را نگه نمی دارد پس تو آبرويت را با نيكى نمودن به او نگهدار.
60- به راستى خداوند به بنده مؤمن با بلا و سختى، لطف نمايد همان طور كه مسافر خانواده اش را با سوغاتى مورد لطف قرار دهد.و خدا بنده مؤمن را از دنيا پرهيز دهد همان طور كه طبيب بيمار را پرهيز دهد.
61- همانا خداوند دنيا را به دوست و دشمن بدهد ولى دينش را جز به دوستدارش ندهد.
62- به راستى شيعيان على عليه السّلام آنهايند كه در راه ولايت ما نسبت به يك ديگر فداكارى می كنند و در دوستى ما به يك ديگر مهر می ورزند و براى برپادارى امر ما به ديدار هم می روند؛ آنان كه چون خشم گيرند ستم نورزند و چون خشنود گردند زياده روى ننمايند؛ بركت همسايگان و آسودگى همنشينانند.
63- تنبلى به دين و دنيا آسيب زند.
64- اگر گدا می دانست كه در گدايى چه [ذلّتى] نهفته است هرگز كسى از ديگرى گدايى نمی كرد و اگر آن كسى كه از او چيزى خواسته شده می دانست كه در برآورده نكردن خواهش چه [بدی اى] وجود دارد هرگز كسى از { کمک } به ديگرى مضايقه نمی كرد.
65- همانا خداوند را بندگانى باشد كه با خوشبختى و توانگرى زندگى می كنند و مردمان در سايه ايشان [به نيكى] زندگى می كنند و آنان در ميان بندگان چون بارانند و خداوند را بندگانى باشد نفرين شده و بی خير كه نه خودشان زندگى می كنند و نه مردم در سايه آنان [به نيكى] زندگى می كنند و آنان در ميان بندگان چون ملخى هستند كه بر چيزى نمی افتند مگر آن كه تار و مارش می كنند.
66- با مردم به نيكوترين سخنى كه دوست داريد آنان به شما بگويند، سخن گوييد. زيرا خداوند از نفرين كننده دشنام پيشه طعنه زننده بر مؤمنين و دشنام گوى بی آبرو و گداى سمج نفرت دارد و با حياى صبر پيشه پاكدامن پرهيزگار را دوست دارد.
67- به راستى خداوند افشای سلام را دوست میدارد.
تحف العقول صفحه 518 الی 537